ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم(فخرالدین عراقی)
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم(فخرالدین عراقی)
مجموعه: شعر و ترانه
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
باری، بیا که جان را در پای تو فشانم
هم روا ندارم کایی برای جانی
بگذار تا برآید در آرزوت جانم این
بگذار تا بمیرم در آرزوی رویت
بی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟
دارم بسی شکایت چون نشنوی چه گویم؟
بیهوده قصهی خود در پیش تو چه خوانم؟
گیرم که من نگویم لطف تو خود نگوید
کین خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
ای بخت خفته، برخیز، تا حال من ببینی
وی عمر رفته، بازآ، تا بشنوی فغانم
ای دوست گاهگاهی میکن به من نگاهی
آخر چو چشم مستت من نیز ناتوانم
بر من همای وصلت سایه از آن نیفکند
کز محنت فراقت پوسیده استخوانم
ای طرفهتر که دایم تو با منی و من باز
چون سایه در پی تو گرد جهان دوانم
کس دید تشنهای را غرقه در آب حیوان
جانش به لب رسیده از تشنگی؟ من آنم
زان دم که دور ماندم از درگهت نگفتی
کاخر شکستهای بد، روزی بر آستانم
هرگز نگفتی، ای جان، کان خسته را بپرسم
وز محنت فراقش یک لحظه وارهانم
اکنون سزد ، نگارا، گر حال من بپرسی
یادم کنی، که این دم دور از تو ناتوانم
بر دست باد کویت بوی خودت فرستی
تا بوی جان فزایت زنده کند روانم
باری، عراقی این دم بس ناخوش است و در هم
حال دلش دگر دم، تا چون شود، چه دانم؟
منبع:rasekhoon.net
گلچینی از شعر و ترانه هااز دوست داشتن(فروغ فرخزاد)اشعار امام زمان (عج)اشعار زیبا ماه مبارک رمضاناشعار مبعث پیامبر اکرم (ص)اشعاری زیبا از مهدی اخوان ثالثشعر دختر و بهار (فروغ فرحزاد)