شعر کوچه فریدون مشیری و جواب هما میرافشار
شعر کوچه فریدون مشیری و جواب هما میرافشار
مجموعه: شعر و ترانه
شعر کوچه فریدون مشیری
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران خیابان ایران (خیابان عین الدوله) به دنیا آمد. مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید.او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نامهای بابک و بهار از او به یادگار ماندهاست.
مشیری سالها از بیماری رنج میبرد و در بامداد روز جمعه ۳ آبانماه ۱۳۷۹ خورشیدی در ۷۴سالگی در تهران درگذشت. آرامگاه او در بهشت زهرا، قطعهٔ ۸۸ (قطعهٔ هنرمندان)، ردیف ۱۶۴، شمارهٔ ۱۰میباشد.
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،شدم آن عاشق دیوانه که بودم.در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشیدباغ صد خاطره خندید،عطر صد خاطره پیچید:یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیم.تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.من همه، محو تماشای نگاهت.آسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ی ماه فرو ریخته در آبشاخهها دست برآورده به مهتابشب و صحرا و گل و سنگهمه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید، تو به من گفتی:از این عشق حذر کن!لحظهای چند بر این آب نظر کن،آب، آیینi عشق گذران است،تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،باش فردا، که دلت با دگران است!تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!با تو گفتم: حذر از عشق!؟ ندانم!سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،نتوانم!روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،چون کبوتر، لب بام تو نشستمتو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتمتا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتمحذر از عشق ندانم، نتوانم!اشکی از شاخه فرو ریختمرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریختاشک در چشم تو لرزید،ماه بر عشق تو خندید!یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدمپای در دامن اندوه کشیدم.نگسستم، نرمیدم.رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،نه کنی دیگر از آن کوچه گذر همبی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!فریدون مشیری
جواب هما میرافشار به شعر کوچه فریدون مشیری
شعر هما میرافشار در جواب “شعر کوچه” فریدون مشیریهما همایون معروف به (میرافشار)، شاعر و ترانهسرای ایرانی است. در سوم اسفند ۱۳۲۵ در تهران متولد شد. وی سرودن شعر را در سالهای دبیرستان آغاز کرد. چندین سال بعد هما با علی میرافشار ازدواج کرد و بعد از آن نام خانوادگی خود را به میرافشار تغییر داد. هما شعر، عکس، و داستان در یک روزنامه و یک هفتهنامه منتشر میکرد. وی دارای دو فرزند است یک پسر به نام کیوان (کوین) و یک دختر به نام کتایون.
بی تو من زنده نمانم…بی تو طوفان زده ی دشت جنونم صید افتاده به خونم تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم؟ بی من از کوچه گذر کردی و رفتی بی من از شهر سفر کردی و رفتی قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی. نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی چون در خانه ببستم، دگر از پای نشستم گوییا زلزله امد، گوییا خانه فرو ریخت سر من بی تو من در همه ی شهر غریبم بی تو کس نشود از این دل بشکسته صدایی برنخیزد دگر از مرغک پربسته نوایی تو همه بود و نبودی تو همه شعر و سرودی چه گریزی ز بر من؟ که ز کویت نگریزم گر بمیرم ز غم دل، به تو هرگز نستیزم من ویک لحظه جدایی؟ نتوانم نتوانم بی تو من زنده نمانم…..
هما میرافشار
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
گلچینی از شعر و ترانه هاشعر مادر از فریدون مشیری مولانا – سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش۳ شعر زیبا از پابلو نرودااشعاری زیبا از مهدی اخوان ثالثبیتوتهیِ کوتاهیست جهان(احمد شاملو)شعر دختر و بهار (فروغ فرحزاد)