
پیامک های عاشقانه بخش ۷۰۲
خـــــاص no love……..
هـمـیشــه سـخــت تـــریـن جــای کــار ایـنــه کــه
تـظـاهـــر کـنـی هـیـچــی نـشـده….
لـــایـــکـــــ=بـــی لـــایــکـــــــ بعد از او سیگار هم را ترک کردم
بوی سیگار فقط یاد اوری او بود
حالا دیگر فقط منم و باران و خیابان و اشک سلامتی عشقم که شام پیتزا داشتن وقتی بهش گفتم منم میخوام بهونه کرد که خودش پیتزا دوست نداره و خودش حاضری خورد و سهمشو داد به من که دلم آب نشه
واقعا همجین فرشته ایی دارم من
بزن ب سلامتیش او لایکه رو پاییز یا زمستان چه تفاوتی دارد ؟
حضورت ، صدایت ، نفس هایت و گرمی دستانت بهاری می کند سرزمین مرا… ﺩﺭ ﻗﻠــــــــــــﺐ ﮐﻮﭼﮑـم
فـﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾــــــــــــﯽ ﻣﯿﮑـنی
ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﺋﺐ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﺍﯼ
ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻟﺬﺗــــــــــــــــﯽ ﺩﺍﺭﺩ
بـﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷــــــــــﺘﻦ راســــت میگفــــت …
مـــن در حـــدش نبــودم …
در حــدش همـــونایی بودن کـــه امــروز باش بــودن …
فــردا با رفیقــــاش …
هــــه ! سلامتی خودت که ساکن طبقه آخر برج معرفتی ولی با ما طبقه هم کفی ها می پری…!!!
رسم عشقمان مثل نان نیست که گرمش در سفره ی دل باشد و سرد و بیاتش سهم نمکی!چه گرمای حضورت و چه سرمای نبودنت باشد،همیشه هستی…
همه شب مرغ دلم برسر دیوار تو بود… می پرید از قفس وعاشق دیدار تو بود… خبرت هست که از خوبی خود بی خبری؟… بخدا خوبتراز خوبتراز خوبتری…
هیچکی جز خدا در ما عاشقا رو نمیدونه.چقدر زمان برای ما دیر میگذره.اما خیلی حس خوبیه
…/ دلم یکـ تاب میخواهد
و یکـ هل محکم
کــــہ هری بریزد پاییـــטּ
هرچــہ در خودش تلنبـــــــــــــــار کرده است میسپارمت به “لبخندها”…گرچه خودم مهمان”بغض”های بی دلیلم…!
درد دارد…
با نسیمی برود…
کسی که به خاطرش به طوفان زده ای… با اینکه خیلی وقته رفته اما یه آهنگی هایی هستن که وقتی گوش میدم یادش میفتم و بدجور دلم هوای خودش و خاطراهامونو میکنه
دوست دارم گاهی وقتا اونا رو گوش بدم
از این حال خیلی خوشم میاد زن باس صبح از خواب پاشه با آقاش صبحونه بخوره آقاش که رفت سرکار دوباره بخوابه
سلامتی سرباز نه واسه سرباز بودنش …
واسه غربتش …!!!
واسه دلتنگیای آموزشی …!!!
واسه تنهایی روبرجک نگهبانیش…!!!
واسه ترس عروس شدن عشقش…!!! فقط باش….
همین که باشی کافیست….!
دور ازمن…!
بدون من…!
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری!! خوب است!!
برای من نیست؟!
نباشد!!!
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود…
کافیست!! صدایم نکرد
نگفت نرو برگرد و من رفتم
رفتم به سوی تنهایی انتظار
انتظار شنیدن صدای او که بگوید
دوستت دارم برگرد … رفتی…
من هم میروم…
تو بر میگردی،اما با او…
من هم برمیگردم…
اما با تابوت…