

اعترافهای تکان دهنده طنز (۸)
اعترافهای تکان دهنده طنز (۸)
مجموعه: مطالب طنز و خنده دار
اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خوردهل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خوردتا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بودزدم رو ترمز ماشین خاموش کرداومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلوییکلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررتکلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم یه لگد زدم و همش رو ریختم
اعتراف می کنم با دوستم دعوام شددر اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن
اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدماومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟گفتم شما کامباز دیربیزی !!!خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!
اعتراف می کنم تا ۱۴ سالگی فکر می کردماگه مغز حیوانات رو بخورم باهوش می شم و آی کیوم می ره بالا !!!
اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردماین برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!
هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!
اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدممی بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگفتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!!
اعتراف می کنمهمین الان مهمونا ریختن تو خونه مونمن اومدم تو اتاقم قایم شدم دارم اینا رو می نویسم
اعتراف می کنم در دوران کودکی و جاهلیتم فکر می کردممو خوره یه جور حشره است که تو سر زندگی می کنه و مو رو می خوره !!!
اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنمدیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!!
اعتراف می کنم بچه که بودم تا ۶ سالگی وقتی سرمو می ذاشتم رو بالش که بخوابمنبض روی شقیقه هام صدای تیک تیک می داد و منم نمی فهمیدم که نبضم داره می زنهفک می کردم بالشتم کرم داره وقتی سرمو میذارم روش کرم ها اون تو رژه می رن !!!
اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودمنزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!!اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!!
اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه
گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!!
اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتمروز اول مدرسه طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتمیه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن
اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرمگفتم : آقا یه بسته وینستون بدهمغازه دار گفت : لایت باشه ؟یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشهبرگشتم دیدم بابام پشت سرمه !
اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام دادگفتم : این اسکول مشنگ کی بود ؟گفت : دامادومونه !!!
اعتراف می کنم رفته بودم دیدن یکی از فامیلامون که تازه فارغ شده بودبچه رو بغل کردم می خواستم بگم ایشالله زنده باشه گفتم ایشاالله زنده می مونه !!!
منبع:namakstan.ir
در ادامه بخوانیداعترافهای تکان دهنده طنز (۳)اعترافهای تکان دهنده طنز(۲)جملات جالب خنده دار و خواندنی (۹)روش هایی خنده دار برای کلافه کردن خانم هاطنز نوشته های کوتاه جدید و جالبطنزنوشته های کوتاه جدید و جالب (۶)