اکسیژن خیالی!
مجموعه: داستانهای خواندنی
داستانهای آموزنده
مردی شبی را در خانه ای روستایی می گذراند…؛پنجره های اتاق باز نمی شد.نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست آن را باز کند.با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید.صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است…!” او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود…!!!”افکار از جنس انرژی اند و انرژی، کار انجام می دهد…
منبع:asriran.com
داستان های جالب و خواندنیآرزوهای زیبای ویکتورهوگو برای شما!ابزاربرترجاسوسی قدیمی (+عکس)اسم واقعی افراد سرشناس!تعاریف بزرگان از زنانجالب و خواندنی از باورهای عامیانه مردم!جملات زیبا و خواندنی از بزرگان