به تو نیاز دارم؛ چون دوستت دارم!
به تو نیاز دارم؛ چون دوستت دارم!
مجموعه: دانستنیهای قبل از ازدواج
ارتباط مهمترین جزء زندگی انسانی اجتماعی است
«انسان، موجودی اجتماعی است» درک کردن این جمله، به هیچ تفسیر فلسفی نیاز ندارد، فقط کافی است لحظه ای چشمانتان را ببندید و خودتان را در موقعیتی تصور کنید که تنها فرد زنده روی کره زمین هستید، آن وقت به خوبی درک خواهید کرد که حضور «دیگری» در زندگی ما چقدر اهمیت دارد؛ بنابراین «ارتباط» مهمترین جزء زندگی انسانی اجتماعی است، تا آنجا که برخی پژوهشگران معتقدند که «احساس تنهایی» ناشی از نداشتن ارتباط، بسیار رنج آورتر از «ترس از مرگ» است.ارتباط، فقط در رابطه انسان ها خلاصه نمی شود. انسان ها می توانند با موجودات زنده دیگر یا حتی با «اشیا» هم ارتباط برقرار کنند. فرآیند «مراقبه» یکی از همین انواع برقراری ارتباط با موجودات دیگر است.اما ارتباط انسان با انسان کمی متفاوت است. انسان با تمام جریان زندگی اش، روابط گذشته، بافت فرهنگی، اقتصادی و نیز اجتماعی که در آن رشد یافته و نیازها و شخصیت مستقلی که دارد، با دیگران ارتباط برقرار می کند؛ بنابراین می توان گفت ارتباط انسان ها کمی پیچیده است.به خاطر همین پیچیدگی، عده ای در ارتباط گیج می شوند و امکان دارد نیازها و خواسته های اشتباهی داشته باشند یا حتی ممکن است برخی رابطه ها «جا به جا» شوند. برای مثال برخی افراد عاطفه ای را که به فرض باید در ارتباط با مادر یا پدر خود به دست آورند، در دیگری جستجو می کنند. اجازه دهید به حضور نیازها در ارتباط و تعیین حد سالم و ناسالم آن بپردازیم.برخی افسانه ها را فراموش کنیددر فرهنگ ما ضرب المثل ها و افسانه هایی وجود دارند که روابط را تخریب می کنند. به نظر می رسد برای برقراری رابطه ای اصیل و سالم، باید این افسانه ها را از ذهن و زندگی مان دور بریزیم؛ مهمترین این افسانه ها این دو ضرب المثل هستند:«من و تو، ما می شویم!» و «ما یک روح هستیم در دو بدن!»به احتمال زیاد تعجب کرده اید، ولی واقعیت این است که هر چیزی که فردیت طرفین را در رابطه بگیرد، به تخریب رابطه منجر می شود. چنین باورهایی موجب می شود که طرفین سعی کنند خود را درست شبیه دیگری کنند، یک جور فکر کنند، یک نگاه به دنیا داشته باشند، علایق و سلایق یکسانی را پیگیری کنند و به طور کلی اشتراک های خود را افزایش دهند در حالی که ارتباط به «تفاوت ها» هم نیاز دارد و وقتی طرفین رابطه «فردیت» خود را به نفع «رابطه» کنار بگذارند، نه تنها بهبودی در روابطشان ایجاد نمی شود بلکه پس از مدتی نارضایتی از رابطه شروع می شود و اختلاف ها به شکلی شدیدتر بروز می کند.برای همین است که روانشناسان توصیه می کنند افرادی که «کاملا شبیه» ما هستند و افرادی که «اصلا شبیه» ما نیستند، گزینه های مناسبی برای برقراری ارتباط نیستند.عشق و ارتباط بالغانه، «یگانگی به شرط حفظ تمامیت و فردیت» است. اریک فروم، در کتاب «هنر عشق ورزیدن» به بهترین شکل این وضعیت را توصیف می کند. فردی که در ارتباطی رشد نیافته قرار دارد، چنین تصوری از دیگری دارد: «دوستت دارم، چون به تو نیاز دارم!»، ولی فردی که در ارتباطی بالغانه است، چنین تصوری از ارتباط دارد: «به تو نیاز دارم، چون دوستت دارم!»
عشق و ارتباط بالغانه، یگانگی به شرط حفظ تمامیت و فردیت است
ارتباطی اصیل برقرار کنیدبهترین شرایط برای برقراری یک ارتباط، شرایطی است که در آن طرفین به دنبال برآوردن نیازهای خود در دیگری نیستند. البته قصد ندارم ارضای برخی نیازها از سمت دیگران را انکار کنم، اجازه دهید با دو نوع رایج ارتباط، منظورم را بیان کنم.نوع اول: «رابطه من – آن»همانطور که از اسم این رابطه مشخص است، ارتباط فرد با یک شیء را شامل می شود. ما ضمیر «آن» را برای غیرجاندار، اشیا یا ابزار به کار می بریم؛ بنابراین در رابطه «من – آن» فرد، طرف مقابل را به عنوان ابزاری برای ارضای نیازهای خود در نظر می گیرد. برای مثال مردی را فرض کنید که از کودکی ارتباط بغرنج و ناامن با مادرش داشته است. مادر او نسبت به نیازها و خواسته هایش بی تفاوت بوده است. احتمال دارد این مرد هنگام برقراری رابطه اش با دیگری، نیازهایی که مادرش برآورده نکرده، در زنی جستجو کند که با وی ارتباط دارد. در واقع در اینجا فرد مورد نظر «جا به جا» شده است.یا خانمی را تصور کنید که از کودکی طرد شده است، چنین فردی در ارتباط اغلب به دنبال «تایید شدن» از طرف دیگری است، بنابراین برای ارضای حس تاییدطلبی خود با دیگری ارتباط برقرار می کند.در ارتباط «من – آن» انتظار وجود دارد؛ انتظارِ برآورده کردن خواسته های طرفین. حتی امکان دارد این نوع رابطه، از رابطه افقی خارج شده و به رابطه ای عمودی تبدیل شود؛ یعنی یکی از طرفین رییس باشد و دیگری مرئوس؛ یکی سلطه گر باشد و دیگری سلطه پذیر؛ یکی ظالم باشد و دیگری مظلوم؛ یکی «منِ برتر» باشد و دیگری «منِ ضعیف»!نوع دوم: «رابطه من – تو»این نوع رابطه همانطور که از عنوانش پیداست، رابطه ای انسانی است. من چون خودم را دوست دارم، چون دنیا را دوست دارم، چون زندگی را دوست دارم، چون «بودن» و «هستی» را دوست دارم، «تو» را هم دوست دارم، بدون انتظاری از تو برای برآورده کردن نیازهایم، بدون تلاش برای تغییر دادن تو، بدون کنترل کردن تو. «تو» را می پذیرم به خاطر آنچه هستی؛ نه به خاطر آنچه من دوست دارم باشی. این ارتباط، ارتباط عاری از نیاز و عاری از انتظار است.نتیجه گیریبه طور کلی، دو ونوع ارتباط در بین افراد رواج دارد: نخست ارتباطی که «خودخواهانه» یا «نیازمندِ عشق» است، ارتباطی که در آن سود و زیان دخیل است و فرد با این دیدگاه با دیگری ارتباط برقرار می کند تا نیازهایش را برآورده کند و سپس، ارتباطی که «عاری از نیاز» و «عاری از خودخواهی» است. ارتباطی که در آن تملکِ دیگری وجود ندارد و بیش از آن که ناشی از نیاز باشد، حاصل تحسین و ستایش است، تجربه ای غنی و والا و رابطه ای که کمترین میزان تنش و اضطراب را دارد، زیرا بر پایه انتظار بنا نشده است.با این وجود به نظر می رسد برقراری ارتباط «من – تو» یا «عاری از نیاز» بسیار دشوار باشد، واقع بینانه تر این است که طرفین در ارتباط، نیازهای خود را با دیگری در میان بگذارند، همانطور که مطالعات جدید هم نشان می دهد افرادی که در رابطه، نیازها و خواسته های خود را با دیگری در میان می گذارند، ارتباطی پایدارتر را تجربه می کنند.
منبع:مجله راز