

رو مسخرگی پیشه کن(شعر طنز عبید زاکانی)
رو مسخرگی پیشه کن(شعر طنز عبید زاکانی)
مجموعه: شعر و ترانه
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموزخواهی که شود بخت تو فرخنده و پیروز
خواهی که شود عید سعیدت همه نوروزخواهی که شود طالع تو شمع شب افروز
خواهی که رسد خلعت و انعام به هر روزرو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
امروز به جز مسخره رندان نپسندندعلم و هنر و فضل بزرگان نپسندند
ادراک و کمالات به تهران نپسندندجز مسخره در مجلس اعیان نپسندند
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموزخواهی که شوی با خبر از کار بزرگان
شکل تو کند جلوه در انظار بزرگانچون موش زنی نقب(۱)به انبار بزرگان
خواهی که شوی محرم اسرار بزرگانرو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
نه درس به کار آید و نه علم ریاضینه قاعده مشق و نه مستقبل و ماضی
نه هندسه و رسم و مساحات اراضیخواهی که شوی مجتهد و حاجی و قاضی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموزصد سال اگر درس بخوانی همه هیچ است
در مدرسه یک عمر بمانی همه هیچ استخود را به حقیقت برسانی همه هیچ است
جز مسخرگی هر چه بدانی همه هیچ استرو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
وافور بکش تا بودت ممکن و مقدوراز باده مکن غفلت از چرس(۲)مشو دور
بنشین به خرابات بزن بربط و تنبورخواهی که شوی پیش خوانین همه مشهور
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموزدر مجلس اعیان همه شب مست گذر کن
اول چو رسیدی دم در عرعر خرکنپس گنجفه(۳)را از بغل خویش به درکن
از باده دماغ همه را تازه و ترکنرو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
هر چند که ریش تو سفید است و قدت خمرندانه بزن چنگ بر آن طره خم خم
از دولت محمود شدی میر مفخمای ارفع و ای امجد و ای اکرم و افخم
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموززنهار که از مجلس و اعضاش مزن دم
گر نان تو تلخ است زنانواش مزن دمگر کفش گران است ز کفاش مزن دم
تا هست کباب بره از آش مزن دمرو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
خواهی تو اگر در همه جا راه دهندتترفیع مقام و لقب و جاه دهندت
زیبا صنمی خوبتر از ماه دهندتخواهی که زرو سیم شبانگاه دهندت
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموزخواهی که شوی محرم آن بزمگه خاص
دوری مکن از مطرب و بازیگر و رقاصاسباب ترقی شودت گنجفه و آس
خواهی که شوی زینت بزم همه اشخاصرو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
خواهی تو اگر راحت و آسوده بمانیرخش طرب اندر همه ایران بدوانی
خود را به مقامات مشعشع برسانیهم داد خود از کهتر و مهتر بستانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز…
چرس:نوعی ماده مخدر که احتمالا برای همون زمان عبید بوده و یا اگر الانم هستش اسمش عوض شده که من نمیدونم. گنجفه و آس: یه نوع بازی قدیمی هستش که از رواج افتاده و تا جایی که من اطلاع دارم با ورق پاسور باید باشه
منبع:iranamerica.com
گلچینی از شعر و ترانه هااشعار زیبای عبید زاکانی (عشاقنامه)آمدن معشوق به خانهٔ عاشق (عبید زاکانی)ز حد گذشت جدائی ( عبید زاکانی )شعر طنز رؤسا و ملت (علی اکبر دهخدا)موش و گربه (عبید زاکانی)کارگر و کارفرما (ایرج میرزا)