زن و ورزش
مجموعه: ورزش عمومی
ورزش زنان نیز از حوزه هایی است که بسیار متاثر از نقش های تعریف شده جنسیتی است و از ابتدا با موانع بسیاری مواجه بوده است.
نظم طبیعی دنیا به طور تاریخی چنین فرض شده : مردان در بازار کار، زنان در خانه و همراه خانواده، مرد صاحب اختیار ، زن مطیع، مرد متفکر، زن صاحب احساس، مرد مسلط، زن تحت انقیاد. اما با مطرح شدن مساله برابری بنیان این نظم اجتماعی به چالش کشیده شد. نقش های جنسیتی به صورت برساخته های اجتماعی و رفتارهای خاص فرهنگی و نمود انتظارات تحمیل شده به زنان(زنانگی) و مردان(مردانگی) هستند. دختران زیادی از طریق اجتماعی شدن تحت انقیاد نقش های کلیشه ای جنسیتی هستند و یاد می گیرند طبق خواسته های دیگران و انتظارات آنها رفتار کنند. ایدئولوژی جنسیتی زمانی که رنگهایی چون صورتی و آبی و یا اشکال مختلف اسباب بازیها به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم می شوند، کاملا قابل مشاهده است.
ورزش زنان نیز از حوزه هایی است که بسیار متاثر از نقش های تعریف شده جنسیتی است و از ابتدا با موانع بسیاری مواجه بوده است. ورزش زنان اواخر دهه ۱۸۰۰ در آمریکا بر طرز درست راه رفتن، زیبایی جسمی و صورت متمرکز شد. به تدریج و با پیشرفت های حاصل شده مطالعات زیادی نیز روی این مساله انجام شد که اشاره به نتایج به دست آمده در این تحقیقات می تواند در شناخت بیشتر مساله ما را یاری کند.
تحقیقات اخیر نشان می دهند دختران تمایل بیشتری به بازی در فضای بسته دارند و علاقه کمتری برای انجام بازیهای رقابتی از خود نشان می دهند که این مساله تجربه مکان مند آنها را محدود می کند. ولی باید به یاد داشت رفتارهای کسب شده دو جنس از فرایند جامعه پذیری آنها تاثیر می گیرد. فرایندی که در آن والدین نقشی اساسی دارند چرا که کودکان از آنها به عنوان الگوهای رفتاری تقلید می کنند.
تفاوتهای جنسیتی در توانایی انجام ورزش لذت از آن و مفید حس کردن ورزش همه به رفتار والدین بستگی زیادی دارد. مطالعات نشان می دهند والدین بیشتر به تشویق پسران برای انجام فعالیتهای فیزیکی می پردازند تا دختران. نژاد و طبقه اجتماعی نیز در تجربیات متفاوت دختران در زمینه ورزش عوامل مهمی هستند. به عنوان مثال زنان رنگین پوست همواره نژاد گرایی و جنس گرایی را با هم تجربه کرده اند و حتی زمانی که در ورزشی موفق می شوند ، موفقیت آنها به نژادشان ارتباط داده می شود و نه تواناییشان. موضوع مهم دیگری نیز وجود دارد و آن مساله ورود زنان و مردان به ورزشی است که سنتاً متناسب با جنسیت آنها تعریف نشده است. در چنین موقعیتی افراد با چالشهای زیادی از طرف جامعه مواجه می شوند.
به عنوان مثال ورزش هاکی ، بدن سازی و بوکس ورزشهایی مردانه تلقی می شوند و زمانیکه زنان در آمریکا سعی کردند به این رشته ها وارد شوند عنوان همجنس گرا به آنها اطلاق شد. اما باید به یاد داشت که به چالش کشیدن این مرزها در عمل تغییرات مهمی را موجب می شود. به عنوان مثال ورزش ژیمناستیک به عنوان ورزشی مردانه آغاز شد . در آن زمان معتقد بودند زنان قدرت بدنی کافی برای رقابت در این ورزش را ندارند. در سال ۱۹۲۸ برای اولین بار به زنان اجازه داده شد تا در المپیک به صورت رقابت تیمی شرکت کنند و در سال ۱۹۵۲ نیز حق شرکت در المپیک به صورت فردی به آنها داده شد. این زنان به تماشاچیان نشان دادند که می توانند در صحنه های ورزشی که تا کنون منحصر مردان شناخته شده بود فعالیت کنند.
در دهه های گذشته نیز افراد متهوری از میان اقلیتهای جامعه وارد عرصه های مختلف ورزشی شدند که برای آنها ممنوع بود ولی آنها فضا را برای دیگران شبیه به خود باز کردند. زنان نیز برای مدت های طولانی انتخاب دیگری جز این نداشتند که به مردان ورزشکار به عنوان الگوی خود بنگرند، زیرا به ندرت زنانی بودند که بتوانند این نقش را بر عهده بگیرند. اما اکنون تعداد زنان ورزشکار به فزونی رفته و محبوبیت های زیادی نیز کسب کرده اند و نیاز به حضور آنها در جوامعی که زنان گام های اولیه خود را در این حوزه بر می دارند بسیار ضروری به نظر می رسد.
منبع: hamedan.ir