سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست(خاقانی)
سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست(خاقانی)
مجموعه: شعر و ترانه
سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست
سینهٔ ما چه که ارواح ملایک هم نیست
کالبد کیست که بیند حرم وصل تو را
کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست
خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر او
شیر مردان را از نافهٔ آهو کم نیست
هر دلی را که کبودی ز لب لعل تو داشت
خانقاهش بجز از زلف خم اندر خم نیست
بیدلی را که دمی با تو مهیا گردد
قیمت هر دو جهان نیمهٔ آن یکدم نیست
دیدهٔ شوخ تو را کشتن خلق آئین شد
تا کی این ظلم، در این دیده همانا نم نیست
زین خبر زلف تو شاد است به رنگش منگر
کاین سیه جامگی از کفر است از ماتم نیست
رو که سلطان جمالی تو و در عالم عشق
آخرین صف ز گدایان تو جز آدم نیست
چون به صد تیر بخستی دل خاقانی را
خود در آن، حقهٔ نوشین تو یک مرهم نیست
منبع:hafezasrar.blogfa.com
گلچینی از شعر و ترانه ها۳ شعر زیبا از پابلو نرودااشعار زیبا و عاشقانه(۲)۳ شعر از ویلیام بلیکاز دوست داشتن(فروغ فرخزاد)اشعار زیبای فروغ فرخزاد اشعار زیبای ملکالشعرا بهار (۲)