

شعر بدرود (احمد شاملو)
شعر بدرود (احمد شاملو)
مجموعه: شعر و ترانه
بدرودبرایِ زیستن دو قلب لازم استقلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستاش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیردقلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من میخواهمتا انسان را در کنارِ خود حس کنم.
□□□
دریاهای چشمِ تو خشکیدنیستمن چشمهیی زاینده میخواهم.
پستانهایت ستارههای کوچک استآن سوی ستاره من انسانی میخواهم:
انسانی که مرا بگزیندانسانی که من او را بگزینم،
انسانی که به دستهای من نگاه کندانسانی که به دستهایش نگاه کنم،
انسانی در کنارِ منتا به دستهای انسانها نگاه کنیم،
انسانی در کنارم، آینهیی در کنارمتا در او بخندم، تا در او بگریم…
□□□
خدایان نجاتم نمیدادندپیوندِ تُردِ تو نیز
نجاتم ندادنه پیوندِ تُردِ تو
نه چشمها و نه پستانهایتنه دستهایت
کنارِ من قلبت آینهیی نبودکنارِ من قلبت بشری نبود…
منبع:shamlou4u.blogfa.com
گلچینی از شعر و ترانه هاشعر احمد شاملو / بر خاک جدی ایستادم شعر مرگ من را / احمد شاملوشعرهای عاشقانهاشعار زیبای جامی اشعار زیبای پاییزیبیتوتهیِ کوتاهیست جهان(احمد شاملو)