شعر در مورد وکیل و وکالت
شعر در مورد وکیل و وکالت
مجموعه: شعر و ترانه
اشعار تبریک روز وکیل
شغل قضــــا که ضامن اصــل عدالت است
تضمین آن به شغل اصیــــــــــــل وکالت است
شغل قضا و شغل وکالـــــت دو شغل نیست
کاین هر دو یک وظیفه، ولی در دو حالت است
میــــــــــزان عدل را به مثل قاضی و وکیل
بهـــــر “تراز حق” دو بـــــــــرازنده آلت است
شاهین به دست قاضی و از هر دو سو وکیل
دو کفه اند و در کـــــــــف میــزان عدالت است
قاضـــــــی میان ظالم و مظلوم، جاهلی است
کش علـــــم در اصول قضــــا بی دخالت است
آن جــــــــــــــا دلیل باید و گویایـــــــی دلیل
آن جا وکیــــــــــــل چشم و زبــــــان ادلت است
دیدم به “لـوور” پــرده ای از صـورت قضا
کـان نقش صورت از پی معنـــــی وسیلت است
نعشــی به خون طپیــده بــــه دهلیـز مظلمی
وآن جا دو تن نظاره که این خود چه حیلت است
یک تن چراغ درکف و یک تن به جستجوی
وآن هـــــر دو را، نظری پـی تحقیق علت است
یعنـــی به رهنمایــــی قاضی، وکیـــل خوب
شمــــــع هدایـــت است و چـــــراغ دلالت است
“نعـــــــم الوکیل” گفت خداونــــــد حق گذار
یعنـــــــی قضات حق بـــــه وکالت حوالت است
یعنی وکیـــــل ضامن حق است و شغــــل او
در پیشگـــــــاه حق به حقیقــــــــت رسالت است
ای آنکه در لباس وکالـــــــــــــت شدی، بدان
این شغــــل پاســـــداری حـــــق و فضیلت است
سربــــــــازی عدالت و حریت است و نیست
این شغل، شغل آنکــــــه پی کسب و دولت است
برتــــــر کـــــــــدام دولـــــت از دولت وکیل
کـــــاو حافظ و امیـــــن حق و عرض ملت است
فخـــــــــر است اگر وظیفه ی سربازی وطن
این فخــــــــر نه به کشتـــــــن قوم و قبیلت است
این فخـــر در اشاعـــه حق است و بسط عدل
این فخــــــر در ازاله ظلـــــــم است و ذلت است
سرباز معدلت کـــــــــه وکیـــــل است نام او
فتح اش نـــــــــــه در غنیمت حــق جعالت است
مــــــــــزد وکیل مبلــــــغ حق الوکاله نیست
کایـــــن خود نه مزد آن همه رنج و ملالت است
مــــــــــزد وکیل، دفع ستم از ستم کش است
ور زحمتــــش به کثــــرت، مزدش به قلت است
هر کس عمـــــل به شغل وکالت جز این کند
در شــــاهراه علم و هــــــــدی در ضلالت است
پـــــــروانه وکالت اگـــــر خوانده ای درست
فرمان حملــــــــــه بر ســـــر ظلم و مذلت است
سربـــــــــازی وکیل و سرافــــــرازی وکیل
در پیشرفت فضـــــل و شکســـــت رذیلت است
امـــــــــــروز مستقـــــــل شد سرباز معدلت
ویــــــن جشـن از آن سبب بشکوه و جلالت است
امـــــــروز را به جمــع وکیلان درود باد
کامروز را به شغل وکالت اصالت است
مرحوم صادق سرمد
شعر در مورد وکیل و وکالت
او که همنام خداوندجهان است ((وکیل))
برسرمشکل مردم نگران است وکیل
گاه رودیست خروشان که به دریابرسد
گاه آرام ترازآب روان است وکیل
همه ی فکروتلاشش پی احقاق حق است
مثل یک کوه پناه دگران است وکیل
بالی ازعدل وعدالت به تنش دوخته اند
باز در اوج فلک درطیران است وکیل
دل مظلوم به گرمای وجودش گرم است
چون چراغیست که خورشیدنشان است وکیل
خنده ای برلب مظلوم اگرمی بیند
شادی اش بیشترازحدبیان است وکیل
زخمهامیخوردازدست رقیبان حریص
ولی ازلطف خودمرهم جان است وکیل
عزت خویش به هرجاه وبهایی ندهد
چون که هم پایه مردان جهان است وکیل
درترازوی عدالت کفه اش سنگین است
عشق درباطن اودرجریان است وکیل
خون دل می خوردآنکس که حیایی دارد
چون خدا،حافظ اسرارنهان است وکیل
گرچه از جورزمان گاه دلش می گیرد
گل لبخندبه لبهایش عیان است وکیل
هنرازدست وزبانش همه جامی ریزد
کمترین مایه ی او فن بیان است وکیل
پول ناحق نخورد،میل به ناحق نکند
گرچه گویندفلان است وفلان است وکیل
ترسی ازظلم نداریم دراین دارفنا
تاخدا بر دل ماغمزدگان است ((وکیل))
زهرا رضوی (نوشین)
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته