شعر زیبای بنگاه دنیا
مجموعه: آرامش سبز
بنگاه دنیادلم را سپردم به بنگاه دنیاهی آگهی دادم اینجا و آنجاو هر روزبرای دلممشتری آمد و رفتو هی این و آنسرسری آمد و رفتولی هیچ کس واقعااتاق دلم را تماشا نکرددلم قفل بودکسی قلب مرا وا نکردیکی گفت:چرا این اتاقپر از دود و آه استیکی گفت:چه دیوارهایش سیاه استیکی گفت:چرا نور اینجا کم استو آن دیگری گفت:و انگار هر آجرشفقط از غم و غصه و ماتم استو رفتند و بعدشدلم ماند بی مشتریومن تازه آن وقت گفتم:خدایا تو قلب مرا می خری؟و فردای آن روزخدا آمد و توی قلبم نشستو در را به روی همهپشت خود بستو من روی آن در نوشتم:ببخشید، دیگربرای شما جا نداریماز این پس به جز اوکسی را نداریم
نویسنده : اکبر توفیق ریحانیharfazendeghi.blogfa.com
در ادامه بخوانیدشعری زیبا در مورد خدا به نام خداوند جان و خرد عجب صبری خدا دارد!نوشته ای برای خداای همه هستی زتو پیدا شده !حرف های خداوند با من بنده