غمی غمناک (شعر سهراب سپهری)
غمی غمناک (شعر سهراب سپهری)
مجموعه: شعر و ترانه
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل دریا ریزم ؟
غم من لیک غمی غمناک است
منبع:jasjoo.com
گلچینی از شعر و ترانه هاآرمان شهر سپهریهنوز در سفرم (سهراب سپهری)آب را گل نکنیم- سهراب سپهری تا انتهای حضور (سهراب سپهری)تا شقایق هست زندگی باید کرد (سهراب سپهری)روزی خواهم آمد… (سهراب سپهری )