

لبخندک (لطیفه های کودکانه)
لبخندک (لطیفه های کودکانه)
مجموعه: سرگرمی کودکان
شمارشدیوانه ای لب چاه نشسته بود و می گفت: هفت هفت هفت… شخصی به او رسید و گفت: برای چه هفت هفت می گویی؟ دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت: هشت هشت هشت…!
سهم بیشتردو نفر با هم شریکی شتری خریدند. دو سومش را یکی داد و یک سومش را دیگری. اتفاقاً سیل آمد و شتر را با بارش برد و اختلاف پیدا شد و پیش حاکم رفتند.حاکم به آن ها گفت: کدامیک سهم بیشتری دارید؟ مرد اول گفت: من. حاکم گفت: چون تو سهم بیشتری داری سهم تو بر شتر سنگینی کرده و شتر را غرق کرده پس باید سهم طرف دیگر را بدهی. سوال نیمه شباولی: می شود یک سوال از شما بکنم؟دومی: نه! آخر مرد حسابی ساعت سه نصفه شب هم وقت سوال پرسیدن است!؟اولی: متشکرم. می خواستم بدانم ساعت چند است. پیانوپزشک: خوب من گچ دستت را باز می کنم تا دیگر ناراحتی نداشته باشی.بیمار: متشکرم دکترجان. حالا می توانم پیانو بزنم؟
پزشک: بله جانم حتماً.بیمار: آخ جون. چون من تا حالا، پیانو زدن بلد نبودم.
راه حل
اولی: اگر تلویزیون روشن نشد، چی کار کنم؟
دومی: هلش بده، بذار کانال دو! تیراندازیشخصی از تیراندازی پرسید: آقا! شما چکار می کنید که همیشه تیرتان به وسط دایره ی هدف می خورد؟ تیرانداز گفت: این که کاری ندارد، من اول تیر را می اندازم، بعد می روم دور آن یک دایره می کشم! آژانس!گدایی به مرد پولداری رسید و گفت: آقا لطفاً ۲۰۰ تومان به من بدهید تا با اتوبوس به منزل بروم.پولدار گفت: می بخشید، من فقط ۱۰۰۰۰ تومانی دارم.گدا گفت: اشکالی ندارد، مجبورم با آژانس بروم! منابع: کتاب قهقهه ممنوع!، کتاب لطیفه های بامزه
tebyan.net
سرگرمی های کودکانهخنده بارون (لطیفه های کودکانه) کاردستی کاغذی _سنجاقک قلبی ساخت دانه برفی ۶ گوشهطراحی شخصیت کارتونی kitty خرس مهربونطرز ساخت اتوبوسطرز ساخت قایق بادبانی