مهریه فلسفه و اهداف آن
مهریه فلسفه و اهداف آن
مجموعه: دانستنیهای قبل از ازدواج
مهریه، صداق یاکابین، مقدار مالی است که از سوی شوهر به زن در فرآیندی به نام ازدواج داده می شود. اما آیا واقعاً ازدواج یک معامله و عقدی همانند دیگر عقود است؟ اگر ازدواج به معنای قرارداد و پیمان زناشویی باشد، مهر و محبت و عشق در این معامله، در کجای آن قرار دارد؟ چگونه می توان از یک قرارداد و معامله انتظار دست یابی به آرامش را داشت که در آموزه های قرآنی به عنوان یکی از مهم ترین اهداف ازدواج و همسری مطرح شده است؟ و اصولا فلسفه و اهداف مهریه و صداق در آموزه های قرآنی، چیست؟
نویسنده در این مطلب به تحلیل و تبیین مساله مهریه در ازدواج های دایم و موقت پرداخته و تحلیل قرآن را از این مساله ارائه داده است. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
● در جست وجوی آرامش و آسایش
انسان همواره دغدغه آرامش و آسایش دارد. از این رو خوشبختی و سعادت را به عنوان یک فضیلت در این دو مولفه و عنصر جست وجو می کند. البته هدف واقعی انسان، دست یابی، به سعادت ابدی و پایدار است؛ چرا که به تجربه در یافته، آرامش و آسایش در دنیا ماندگار و پایدار نیست و هر دم در معرض زوال و از دست رفتن است. با این همه، آرامش و آسایش، هر چه پایدارتر و ماندگارتر باشد، مطلوب تر است.
انسان راه های بسیاری را برای دست یابی به سعادت یعنی آرامش و آسایش تجربه کرده و در یافته که یکی از مهم ترین راه های دست یابی به سعادت و خوشبختی، تشکیل خانواده است.
آموزه های وحیانی قرآن چون مطابق فطرت سالم انسانی است، به این مساله توجه داشته و یکی از آیات و نشانه های پروردگاری خداوند را در موضوع مودت میان زن و شوهر دانسته که ثمره آن آرامش و آسایش است. خداوند درباره نقش همسری در ایجاد مودت و رحمت و آرامش و آسایش می فرماید: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک الآیات لقوم یتفکرون؛ از نشانه های خداوندی آن است که از نفس (خود) شما همسرانی را آفرید تا شما بوسیله آنها آرامش و سکونت یابید و میان شما مودت و رحمت قرار داد. در این امر نشانه هایی از پروردگاری خداوند برای متفکران است.
(روم، آیه ۱۲)
علامه طباطبایی در ذیل آیه می نویسد: هر یک از مرد و زن فی نفسه ناقص و محتاج به طرف دیگر است و از مجموع آن دو، واحدی تام و تمام درست می شود و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت می کند، و چون بدان رسید آرام می شود، چون هر ناقصی مشتاق به کمال است و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است و این حالت همان شوقی است که در هر یک از این دو طرف به ودیعت نهاده شده است.
( و جعل بینکم موده و رحمه) کلمه (مودت) تقریباً به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتیجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع، آن خشوعی را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا شود، به خلاف خشوع که به معنای نوعی تاثر نفسانی است که ازمشاهده عظمت و کبریایی در دل پدید می آید.
و (رحمت)، به معنای نوعی تاثیر نفسانی است که از مشاهده محرومیت محرومی که کمالی را ندارد و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید می آید و صاحبدل را وادار می کند به اینکه در مقام برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند.
یکی از روشن ترین جلوه گاه ها و موارد خودنمایی مودت و رحمت، جامعه کوچک خانواده است، چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم یکدیگرند و این دو با هم مخصوصاً زن، فرزندان کوچکتر را رحم می کنند، چون در آنها ضعف و عجز مشاهده می کنند و می بینند که طفل صغیرشان نمی تواند حوائج ضروری زندگی خود را تامین کند، لذا آن محبت و مودت، وادارشان می کند به اینکه در حفظ و حراست، تغذیه، لباس، منزل و تربیت او بکوشند و اگر این رحمت نبود، نسل به کلی منقطع می شد و هرگز نوع بشر دوام نمی یافت.
نظیر این مورد، مودت و رحمتی است که در جامعه بزرگ شهری و در میان افراد جامعه مشاهده می شود، یکی از افراد وقتی همشهری خود را می بیند، با او انس می گیرد و احساس محبت می کند و به مسکینان و ناتوانان اهل شهر خود که نمی توانند به واجبات زندگی خود قیام کنند، ترحم می نماید.
از این سخن علامه می توان دریافت که ارتباط میان همسران، ارتباطی با ابعاد و اهداف چندگانه است که آرامش، مودت و رحمت در کنار تناسل و توالد از جمله اهداف آن است.
البته برخی ها تفاوت میان مودت و رحمت را این گونه گفته اند که مودت همواره طرفینی است، در حالی که رحمت می تواند یک سویه باشد. بنابراین، مودت همانند خدمات متقابل زن و مرد به یکدیگر است، اما رحمت همانند احسان، ایثار و عفو یک سویه است و شخص در برابر رحمت خویش متوقع چیزی نیست.
در آیه فوق و نیز آیه ۹۸۱ سوره اعراف، هدف نخست از ازدواج و گرایش طبیعی میان زن و شوهر، سکونت دانسته شده است که آرامش و اطمینان روحی و روانی میان زن و شوهر است. پس، ازدواج تندبادهایی را که بر مرد و زن می وزد به سکونت و آرامش تبدیل می کند و قلب و دل را آرام می سازد.
مرد و زن همانند دو سنگی هستند که ملاط مودت و رحمت، میان آنان پیوندی ناگسستنی ایجاد می کند و زمینه ساز آرامش و آسایش می شود. به این معنا که مودت و رحمتی که خداوند میان زن و شوهر ایجاد می کند، روان آنان را به سکونت و آرامش و تن ایشان را در کنار هم به آسایش می برد. بنابراین، به هر دو جنبه مادی و معنوی یکدیگر پاسخی درخور و مناسب می دهند و مکمل یکدیگر می شوند و هر یک دیگری را به کمال شایسته و بایسته اش می رساند.
● مهریه، هدیه مرد به زن
از آن جایی که مبنای زوجیت و جفت و همسری، مودت و رحمت است، عشق و محبت است که پیوند زننده میان زن و مرد می شود. براین اساس، اگر معامله و بده و بستان یا داد و ستدی میان زن و مرد ایجاد می شود، داد و ستد عشق و محبت و سکونت و آرامش است. از این رو خداوند نخست بر واژه مودت که بین طرفینی است توجه می دهد. به این معنا که هر یک از زن و مرد، برای دست یابی به سکونت و آرامش روحی و روانی، چیزی از کمالات خود را به فرد دیگر می دهد تا نقص طرف دیگر به کمال تبدیل شود؛ چرا که هر یک از زن و مرد، دارای کمالی است که در دیگری نیست و نقصی دارد که در دیگری به شکل کمال می باشد. یعنی همان طور که در شکل ظاهری مرد و زن نیازمند آن هستند تا یکی به عنوان مذکر و دیگری به عنوان مونث عمل کند تا چیزی به کمال برسد، در بعد معنوی نیز این گونه، نقص هر یک با کمال آن دیگری کامل می شود و از میان می رود. از این رو در برخی از آیات از همسری به عنوان لباس یکدیگر یاد شده است؛ زیرا لباس، زشتی های آدمی را می پوشاند و به شخص زیبایی و کمال می بخشد. پس هر یک از همسران، زشتی دیگری را می پوشاند و دیگری را به کمال می رساند و زیبا جلوه می دهد.( بقره، آیه ۷۸۱)
اما عنصر اساسی در همسری که پایداری و ماندگاری آن را تضمین می کند، رحمت است که در آیات دیگر قرآن با واژگانی دیگر چون عفو، احسان، ایثار و مانند آن بیان شده است تا جلوه کمتری به این مسئله داد و ستد داده شود و از حدود و مرزهای عقود و معاملات صرف و محض مادی بیرون برد؛ زیرا عقد نکاح و ازدواج هر چند به ظاهر به شکل معامله و داد و ستد است، ولی در باطن نمی توان آن را از مصادیق عقود و معاملات دیگر دانست، بلکه مصداقی از رحمت و محبت است.
یکی از ویژگی های آموزه های قرآنی این است که زندگی بشر را در دو فاز تعریف و تبیین می کند که آن دو، فاز عدالت و احسان است. مرتبه عدالت مرتبه ای مرتبط با عقلانیت و مرتبه احسان مربوط به حوزه عاطفه و احساس است. از این رو در آموزه های قرآنی با دو دسته قوانین حقوقی و اصول اخلاقی مواجه می شویم. قوانین حقوقی با خاستگاه عقلانیت بر مدار عدالت می گردد، در حالی که اصول اخلاقی با خاستگاه عاطفه و احساس بر مدار احسان می چرخد.
● نگاه قرآن به مهریه
براین اساس، قرآن به مسئله مهریه از دو زاویه دید متفاوت می نگرد. بر همین اساس گاه از مهریه به عنوان هبه، هدیه، صدقه و نحله و مانند آن یاد می کند؛ (نساء، آیه ۴) و گاه دیگر، از مهریه و صداق به عنوان اجرت و مزد نام می برد. (نساء، آیه ۴۲؛ مائده، آیه ۵؛ احزاب، آیه ۰۵ و ممتحنه، آیه ۰۱)
با این همه باید توجه داشت که در هیچ یک از آیات قرآنی از مهریه و صداق به عنوان قیمت و بهای کالا یاد نشده و عنوان ثمن در آیات قرآنی برای مهریه نیامده است.
اما اگر از منظر اخلاقی به قضیه ازدواج و زناشویی نگاه کنیم، در این صورت مهریه، هدیه ای از سوی مردان به همسران خویش می باشد. خداوند در آیه ۴ سوره نساء می فرماید؛ «و آتوا النساء صدقاتهن نحله. کلمه نحله حال برای صدقات و به معنای عطیه، هبه بدون عوض است. (مقتضیات الدرر، ج۳، ص ۶۴؛ انوار التنزیل، ج۰۲، ص ۰۶)
بنابراین، وقتی از زاویه عشق و محبت و رحمت به مسئله همسری و زناشویی میان آنان نگاه می شود، مرد مالی را که پرداخت می کند، نمادی از عشق و محبت مرد به همسر است که این گونه تجلی کرده است. براین اساس، مرد بی هیچ محدودیتی می تواند ثروت فراوان خویش را به پای عشق خود بریزد. (نساء، آیه ۰۲)
از آن جایی که بنیاد خانواده و همسری بر عشق و رحمت است تا زن و مرد در کنار هم به آرامش روحی و روانی و آسایش جسمی و بدنی دست یابند و سعادت و خوشبختی را برای یکدیگر رقم زنند، همسران هرگاه احساس کنند که زندگی بر ایشان تلخ شده و بقای خانواده در حالت کنونی شدنی نیست، می توانند از هدیه و صدقه خود چشم پوشی کنند و برای رسیدن به آرامش در همسری دیگر، از هم جدا شوند.(همان)
در هنگامی که مبنای ازدواج رحمت و محبت است، پرداخت هرمقدار مال از سوی مرد به زن، می بایست بی هیچ منت و چشم داشتی باشد. از این رو در آیه از صدقات به شکل نحله سخن به میان آمده است. (کشاف، زمخشری، ج ۰۱، ص ۸۹۴)
● ازدواج از منظر حقوقی و اخلاقی
به هر حال، به مسئله ازدواج می توان از دو منظر حقوقی و اخلاقی نگریست؛ ولی نگاه حقوقی هرگز بازدارنده از نگاه اخلاقی نخواهد بود، چنان که نگاه اخلاقی به معنای چشم پوشی از مباحث حقوقی نیست. به سخن دیگر، زندگی با عشق آغاز می شود ولی به عللی به مباحث حقوقی و عقلانی کشیده می شود. این بدان معنا نیست که زن از حقوق خویش باید چشم بپوشد؛ بلکه زن می تواند از حق خویش بگذرد یا آن را استیفا نماید اما اگر بزرگواری کند و از حق خویش بگذرد و آن را به مرد هبه کند این امر به تحکیم روابط عاشقانه میان زن و مرد کمک بسیار می کند. خداوند در آیه ۷۳۲ سوره بقره وقتی از منظر اخلاقی و عاطفی به مسئله زناشویی می نگرد، به مرد و زن توصیه می کند که مسایل را همواره از منظر حقوقی ننگرید و در پی عدالت عقلانی نباشند؛ چرا که بنیاد زناشویی و همسری بر رحمت و عشق نهاده شده است و بهتر و مستحب است که به مسئله جدایی هم از این منظر اندیشیده شود؛ زیرا اگر همسران نمی توانند در کنار هم به آرامش برسند، پس بهتر است که از هم به گونه ای جدا شوند که بخش عواطف و احساسات آنان همچنان متاثر از رفتار ناخشنود اخلاقی نباشد. بر این اساس، چشم پوشی دختر باکره عقد کرده از مهریه و حق قانونی خود، به عنوان یک امر مستحب و ارزشمند مطرح شده است؛ (بقره، آیه ۷۳۲ و المیزان، ج ۲، ص ۵۴۲) چرا که با چشم پوشی زن از مهریه و صداق خود، نشان داده می شود که جنبه حقوقی و داد و ستد در زندگی ایشان کمتر مدنظر بوده است و آن چه اصالت دارد، عواطف و احساسات است که در این زندگی مشترک به هر علتی ارضا نشده است و طرفین نتوانسته اند به این جنبه از عواطف یکدیگر پاسخ مثبت و درخوری بدهند.
این که در اسلام، بخشش قنطار و فراوان ثروت و مال از سوی شوهر به زن مطرح و تایید می شود و از سویی دیگر، چشم پوشی دختر باکره عقد کرده از نحله و مهریه فریضه، مستحب و ارزشمند دانسته شده است، تاکید بر این معناست که نگاه اسلام به زندگی خانوادگی و همسری، نگاه عاطفی و احساسی و اخلاقی است و جنبه حقوقی تنها برای برون رفت از مشکلات و معضلات میان همسران مطرح می شود. به سخن دیگر، از آن جایی که زندگی زناشویی بر عشق و رحمت در جهت دست یابی به آرامش و سکونت و خوشبختی است و این مسئله در سایه پول و ثروت به دست نمی آید، مهریه به عنوان نحله، صدقه و هدیه مطرح می شود و گذشت از سوی طرفین در آغاز یا فرجام ازدواج می تواند این ارزش ازدواج را همچنان در سایه عشق و رحمت حفظ کند و از مدل احسان به مدل عدالت و قانون و حقوق در نیاورد.
بنابراین اگر مردی به زنی هدیه و هبه ای به نام صداق و مهریه و نحله داد، حرام است که این مال را پس گیرد (نساء آیات ۰۲ و ۱۲ و نیز بقره، آیه ۹۲۲) و اگر چنین اقدامی از سوی مرد انجام گیرد، کاری باطل و گناهی نابخشودنی است؛ (همان) چرا که نمی توان عقد ازدواج را به یک معامله و داد و ستد جنسی مانند معاملات کالا تنزل داد و عشق و رحمت و محبت را تا حد یک کالا پایین آورد. (همان)
با نگاهی به مطالب پیشین به سادگی می توان دیدگاه اسلام به مسئله ازدواج و جایگاه مهریه و صداق را در آن به دست آورد و دانست که مهریه تنها پاسخی به مهر و محبت از سوی مرد است و هدیه و هبه ای است که مرد با این کار می خواهد عشق و مهر خویش را به نمایش گذارد. بر این اساس، حاضر است تا همه ثروت خویش را به پای عشق و مهر و محبتی بریزد که آرامش و آسایش یعنی خوشبختی را برای او به ارمغان می آورد و امید آنکه به زندگی و مسایل زناشویی و خانوادگی بیش از آن که از منظر عقل و حقوق، قانون و عدالت بنگریم، از منظر دل، احساس، احسان، اخلاق و ایثار بنگریم و خوشبختی را در سایه سار چنین بینش و نگرشی تجربه کنیم و این شدنی و آسان است و به امتحانش می ارزد پس یک بار هم که شده آن را تجربه کنیم.
منبع: kayhannews.ir