

نابینا و فضول
نابینا و فضول
مجموعه: شهر حکایت
نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت. شخصی فضول به او رسید و خطاب به وی گفت: ای نادان شب و روز پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی برابر. چرا با خود چراغ حمل می کنی؟
نابینا گفت: این چراغ را برای این برداشته ام تا یک نفر کوردلی چون تو تنه نزند و سبوی مرا نشکند!
منبع:روزنامه خراسان
گنجینه مثل ها و حکایاتحکایت بهلول و آب انگوراحمق ترین مردم جواب تحسین برانگیز جواب دندان شکندرس بهلول به شیخ جنید دفع بلاء و علاء