پیامک های عاشقانه بخش ۴۷۵
– چطوری بهش بگم دوستت دارم؟
+خیلی راحت بهش بگو
– باشه بیا با تو تمرین کنیم
+باشه
– دوستت دارم
+منم دوستت دارم,خب حالا برو بهش بگو
– بهش گفتم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سہ نفر تو قلب من جا دارن!
خدا
مادرم
پدرم
آخیش تو نیستے!!!
.
.
.
تو ضربان قلب منے…! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ بـــاز داری منطـــق هـــایم را با احســــاس رســـوا مــی کنــی …
ایــــن نـنــــــگ را ســــــالـهـاسـت مـــی شویـــم ;
لـکــــه شــــده ,
نمـــــی روی از یــــادم … ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ من رسم دوستی ام مثل نان نیست که گرمش سر سفره دل باشد و سرد و بیاتش سهم نمکی
چه گرمای حضورت
چه سرمای نبودنت
هر دو را دوست دارم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ زمین گرده!
یعنی با من شروع کردی با منم تمومش میکنی!
بازم میل خودت!
برو دوراتو بزن ..! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی
دلت بگیره،ولی گریه نکنی
دلت بگیره،ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی،ولی شکایت نکنی
گریه کنی،اما نذاری اشکات راه پیدا کنن
خیلی چیز هارو ببینی،اما ندیدش بگیری
خیلی حرفا رو بشنوی ولی نشنیده بگیری
خیلی ها دلتو بشکونن و تو …….
و تو فقط سکوت کنی….. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در حضور واژه های بی نفس…
صدای تیک تیک ساعت را گوش کن…
شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ برای دوست داشتنت محتاج دیدنت نیستم…
اگر چه نگاهت آرامم می کند …
محتاج سخن گفتن با تو نیستم…
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند …
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم…
اگر چه برای تکیه کردن ،شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!
دوست دارم ،نگاهت کنم …
صدایت را بشنوم…
به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،حتی اگر کنارم نباشی …
باز هم ،نگاهت می کنم …
صدایت را می شنوم …
به تو تکیه می کنم …
همیشه با منی ،و همیشه با تو هستم،هر جا که باشی…
و باز هم سه نقطه های بی پایانِ من… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد…
در دایره حضورش تو را به من نشان دهد…
می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم… هر وقت دلم هوای تو را کرد…
عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند…
می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم…
که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند قایق احساس مرا بشکنند…
دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد…
می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند…
پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرارم را هم شنیدند…
عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند…
و باز هم سه نقطه های بی پایانِ من.. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ قـــــلبــی داری بــه وســعت هــفــت دریـــا و بـــی نهـــایتـــی آسمــانهــا….
بـــــایــد منطـــقــی بـــاشم!!
حــــق داری اگــــر دلـــت بـــرایــم تنـــگ نمــــی شـــود…
مـیــلاد تهـــرانـــی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ حرفای دل ما رو فقط کیبرد میفهمه
و آخرش با Backspace ختم میشه… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ قانعم!!
او قسمت من نبود!!
مال مردم بود!!
قربان دلم که مال مرد خور نیست ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ عـشـق “خـیـالـی” بـهـتـرازعـشـق واقـعـیـه، کـه خـیـال مـیـکـنـی”عــشــقــتــه”… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ستاره در هوا می بینم امشب / زمین در زیر پا میبینم امشب
خدایا مرگ ده تا جان سپارم/ که یار خود جدا می بینم امشب ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ آسـمـون و مـاه نـقـره ش بـا یـه عـالـمـه سـتـاره / شـاهـدن کـه ایـن بـریـدن دیـگـه بـرگـشـتـی نـداره… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به جهنم که نیستی… مگر مغولها یه قرن تمام حمله نکردند؟ مگر نگذشت؟
نبودن تو هم میگذره!!!! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ چه سود گر بگویمت تو را به خواب دیده ام
و یا که نقش روی تو به جام پر شراب دیده ام …
تو یک خیال دور بیش نیستی و دست من به دامنت نمی رسد
تو غافلی و من تمام می شوم و دیدگان پر ز راز من
هزار بار گفته با دلم …
که من سراب دیده ام …
که من سراب دیده ام … ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ چه سود گر بگویمت که بی تو کیستم و چیستم
که بحر پر خروش من توئی و ساحل صبور و بی فغان منم …
چه سود گر بگویمت و من درون موجهای سر کشت تمام هستی و وجود خویش را چو یک حباب دیده ام …
چه سود گر بگویمت که من ز دوری تو هر نفس
چو شمع آب می شوم و اشکهای گرم من
به دامن شب سیاه می چکد و من میان قطره های چون بلور آن
محبت تو را چون نقش سرد آرزو به روی آب دیده ام … ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ چه سود گر بگویمت که شام تا سحر نخفته ام ویا اگر دمی به خواب رفته ام تورا به خواب دیده ام …
چه سود گر بگویمت که بی تو، با خیال تو، به می پناه برده ام و نقش آن دوچشم قصه گو به جام پرشراب دیده ام …
چه سود گر بگویمت که دوریت چو شعله های تند تب به خرمن وجود من
شراره های درد میزند و من درون آن زبانه ها
بنای این دل رمیده را ز بن خراب دیده ام … ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️