چرا از مرگ می ترسید / فریدون مشیری
چرا از مرگ می ترسید / فریدون مشیری
مجموعه: شعر و ترانه
چرا از مرگ می ترسیدچرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانیدچرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
مپندارید بوم نا امیدی بازبه بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است…بهشت جاودان آن جاستجهان آنجا و جان آنجاست…
نه فریادی نه آهنگی نه آوایینه دیروزی نه امروزی نه فرداییجهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجامخوش آن خوابی که بیداری نمی بیندسر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیستدر این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو ،زور در بازوستجهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
بیشتر بخوانید: شعر کوچه فریدون مشیری
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آریدچرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانیدچرا از مرگ می ترسید!
منبع:temenna.blogfa.com
گلچینی از شعر و ترانه هاشعر کوچه فریدون مشیری و جواب هما میرافشار ۳ شعر زیبا از پابلو نرودااشعار زیبا و عاشقانه(۲)اشعار زیبای فروغ فرحزاد (۵)اشعار زیبای فروغ فرخزاد بیتوتهیِ کوتاهیست جهان(احمد شاملو)