گر به چشم دل جانا جلوه های ما بینی (رهی معیری)
گر به چشم دل جانا جلوه های ما بینی (رهی معیری)
مجموعه: شعر و ترانه
شعرهای رهی معیری
شادروان محمدحسن معیری متخلص به «رهی» در دهم اردیبهشت ماه ۱۲۸۸ هجری شمسی در تهران و در خاندانی بزرگ و اهل ادب و هنر چشم به جهان گشود. رهی معیری که تا آخر عمر مجرد زیست، در بیست و چهارم آبان سال ۱۳۴۷ شمسی پس از رنجی طولانی از بیماری سرطان معده بدرود زندگانی گفت و در مقبرهٔ ظهیرالدولهٔ شمیران به خاک سپرده شد.
گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
راز آسمانها را در نگاه ما خوانی
نور صبحگاهی را بر جبین ما بینی
در مصاف مسکینان چرخ را زبون یابی
با شکوه درویشان شاه را گدا بینی
گر طلب کنی از جان عشق و دردمندی را
عشق را هنر یابی درد را دوا بینی
چون صبا ز خار و گل ترک آشنایی کن
تا بهر چه روی آری روی آشنا بینی
نی ز نغمه واماند چون ز لب جدا ماند
وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی
تار و پود هستی را سوختیم و خرسندیم
رند عافیت سوزی همچو ما کجا بینی
تابد از دلم شبها پرتوی چو کوکبها
صبح روشنم خوانی گر شبی مرا بینی
ترک خودپرستی کن عاشقی و مستی کن
تا ز دام غم خود را چون رهی رها بینی
بیشتر بخوانید: شعر “شد خزان” اثر رهی معیری
گردآوری:بخش سرگرمی بیتوته
گلچینی از شعر و ترانه هااشعار زیبا و عاشقانه رهی معیریاشعار عاشقانه رهی معیریحدیث جوانی (رهی معیری)چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی ( اشعار رهی معیری )شعر زیبای شد خزان اثر رهی معیریگریه ی بی اختیار (رهی معیری)