- تاریخ انتشار : چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۴۲
این روزها انیمیشن «شگفتانگیزان ۲» (۲۰۱۸) به نویسندگی و کارگردانی «برد برد» که محصول مشترک «پیکسار» و «والت دیزنی» به صدر گیشه سینماهای جهان رسیده است و توانسته رکوردهای تازهای بر جای بگذارد. اولین قسمت از این مجموعه به نام «شگفتانگیزان» (۲۰۰۴) با همین تیم فعلی تولید شد که توانست در گیشه سینماهای جهان بیش از ۶۳۱ میلیون دلار فروش داشته باشد.
۱۴ سال فاصله بین دو قسمت اول و دوم « شگفتانگیزان» وجود دارد. اکران انیمیشنهایی مانند «داستان اسباببازی» (۱۹۹۵)، «شرکت هیولاها» (۲۰۰۱)، «در جستجوی نمو» (۲۰۰۳) و «درون و بیرون» (۲۰۱۵) همیشه با شگفتی همراه بوده است و توانستهاند فروش فوقالعادهای هم داشته باشند. انیمیشن «شگفتانگیزان ۲» هم نظرها را به خود جلب کرده است. این انیمیشن اکران خود را در تاریخ ۲۵ خرداد (۱۵ ژوئن) آغاز کرده و رکورد پیش فروش بلیت انیمیشنهای سینمایی را شکسته است. این رکورد پیش از این در اختیار انیمیشن «در جستجوی نمو» (۲۰۱۶) بود. «شگفتانگیزان ۲» در پیش نمایش روز پنج شنبه خود موفق شد ۱۸.۵ میلیون دلار فروش داشته باشد و رکورد انیمیشن «در جستجوی دوری» را که در اجرای پیش نمایش ۹.۲ میلیون فروش داشت، بشکند. علاوه بر این «شگفت انگیزان ۲» توانست از رکورد پیش نمایش انیمیشن قبلی «دیزنی» یعنی «دیو و دلبر» هم که ۱۶.۳ میلیون فروش داشت، بگذرد. سینمای داستانگوی هالیوودی را سینمای پاپکورنی میگویند. برد برد، کارگردان انیمیشن «شگفتانگیزان ۲» هم اعتقاد دارد که یک فیلم پاپکورنی بزرگ ساخته است. در ادامه ترجمه بخشی از گفتوگوی «بریان بیشاپ» از «ورج» با «برد برد» را میخوانید.
۱۴ سال از نمایش اولین قسمت «شگفتانگیزان» میگذرد. چه شد که دوباره به این داستان چسبیدید؟
چیز خیلی مهمی برای شکلگیری این اتفاق وجود ندارد، فقط یک لحظه بزرگ «آه…هان» وجود دارد. به همراه «تد ماتوت» (سرپرست داستاننویسی) در حال تفکر درباره موضوعهای خاصی بودیم. بعد هم که تد سر پروژه دیگری رفت. همان زمان پخش و تبلیغ قسمت اول فیلم ایدهای درباره تغییر نقش شخصیتهای اصلی «باب» و «هلن» داشتم. این را هم در نظر داشتم که مخاطبها میدانند شخصیت «جک-جک» تواناییهای چندگانهای دارد و خانواده «پار» چنین قدرتی ندارد. با این تفاسیر میدانستم که «جک-جک» نقش مهمی در فیلم جدید خواهد داشت. چند ایده دیگر هم داشتم که میخواستم در قسمت جدیدی از «شگفتانگیزان» ببینم. زمانی هم «تدی نیوتون» ایدهای داشت که نتوانسته بود جایی برای پیاده کردنش پیدا کند. خیلی دوستش داشتم. بنابراین روی چیزهایی که داشتم کار کردم ولی هنوز یک پیرنگ ابرقهرمانانه نداشتم، حتی یک پیرنگ شرورانه هم نداشتم. یک روزی هم در فستیوال موسیقی «تومارولند» بودم و داشتم فیلمبرداری میکردم که ایدهای سراغم آمد. این دیدگاه را داشتم که ایدهام باحال و کاری است. آن را با افراد کمپانی «پیکسار» در میان گذاشتم و آنها هم دوستش داشتند. چراغ سبز را دریافت کردیم و با این حساب فیلمبرداری شروع شد. پنج ماه از زمان شروع کارمان میگذشت که متوجه شدم ایدهای که دارم با هسته اصلی داستان جور در نمیآید. اصلا اجرای خوبی نمیشد. ایده خیلی پیچیده بود و به هیچ عنوان مفید نبود. اینجا بود که گیر کردم. برای اینکه زمان پخش انیمیشن مشخص بود و تمام ماشینآلات هم در حال کار و کوشش بودند. هنرمندان در حال رفتن بودند و من داشتم اسکلت میشدم. پس، پیرنگهای ابرقهرمانی و شرورانه را توامان بازنویسی کردم. این وضعیت باعث شد پیچیدگی دوچندان شود. یک سال کار و داستان را حساستر کرده بودیم. این موضوع درست نشد تا اینکه یک هفته قبل از ماجرا با کسی حرف میزدم. یک باره فهمیدم که شخصیت شرور قسمت اول دیر یا زود وارد میدان خواهد شد. «شگفتانگیزان» تنها انیمیشن «پیکسار» که بیرون از استودیوی آنها تولید شده است. پیش از اینکه به کمپانی «پیکسار» وارد شوم در گروهمان طراح شخصیت و طراح کار هنری داشتیم، همان طور که سبک و شیوه و قصه هم داشتیم. مدل شخصیت شرور ما فرق داشت و وقتی شروع به کار کردیم پرده آغازین جدیدی برای داستانمان ظاهر شد. پس یک شخصیت شرور جدید طراحی کردم. در نهایت، آن شروع، داستان را پیش نبرد. بعدها همه گروه از جمله خود من فهمیدیم که شخصت شرور جدید مهیجتر از شخصیت قبلی است. نمیدانم چطور شد که شخصیت شرور و بخش پیرنگ شرورانه داستان قسمت اول در انتهای قصه ظاهر شده بود. سوال نپرسید که چرا اینگونه شد. نمیدانم.
در قسمت اول «شگفتانگیزان» مردی را میبینیم که در بحران میانسالی به سر میبرد و در جستوجوی هیجان جوانیاش در نهایت متوجه میشود که خانوادهاش مهمتر است. در این قسمت، جای «باب» با «هلن» معکوس شده است. در نهایت هلن میتواند نشان دهد که چه کارهایی میتواند انجام دهد. شوهر هلن و قهرمانهای مرد هم به این مسئله توجه نشان میدهند. آیا مفاهیم اجتماعی این روزها را مد نظر داشتید؟
نه. ایده داستان برای قبل بود. اصلا از منظر مفاهیم سیاسی به این موضوع فکر نکردم. فقط فکر کردیم این ایده: «خوراک شخصیت باب است.» هلن اعلام میکند که او در آغاز قسمت اول «شگفتانگیزان» است. بعد میگوید: «چرا باید بنشینم؟ من با سگهای بزرگی هستم. آیا نجات دنیا را از دست مردان رها میکنید؟ بعید میدانم» خب، هلن، شخصیت قدرتمندی در قسمت اول دارد و اصلا تغییر نکرده است. کاراکتر هلن از نظر ظرایف و تحولات کمی با قسمت اول متفاوت است ولی در کل همان شخصیت قسمت اول را میبینیم.
کاراکتر شرور «اسکریناسلیور» خیلی جذاب است زیرا توانایی کنترل مردم از طریق تلویزیون و پرده سینما را دارد. فکر میکنم با یک سری سوالهای موضوعی دارم به شما حمله میکنم…
بله. «شگفتانگیزان» مانند یک فیلم پاپکورنی بزرگ است. من اینطوری فکر میکنم.
شما جذب این ایده شدید که چطور فنآوری جدید مانند تلویزیون و گوشیهای هوشمند همراه تاثیر منفی روی خانوادهها گذاشتهاند؟
قطعا، کاملا. خودم سه تا پسر دارم. گاهی من و همسرم با آنها سر بازیهای ویدئویی میجنگیم. چونکه این بازیها همه جا هستند، زمان را نابود میکنند و کاملا کیفیت اعتیادآور دارند و به نظرم مردم به این موضوع رسیدهاند. آنها اصلا سالم نیستند. حتی شما را از چیزهای سالم میاندازند که دوست ندارم رویشان اسم «مغذی» بگذارم. با این حساب، بله به این موضوعی که گفتید توجه کردم. اغلب مردم به زودی یا کمی دیرتر با این موضوع دست به گریبان خواهند شد. بچههایمان از طریق برخی از این بازیهای ویدئویی جریحهدار شدهاند.
این بازیها چند ساعتی جذابیت دارند ولی پس از چند ساعت چیزهای دیگری رخ میدهد. بله. اسکرینها (نمایشگرها) همه جا هستند. بچه که بودم به ما میگفتند که خیلی تلویزیون نگاه میکنیم. پس ایده انیمیشن همچنین هم ایدهای جذاب نیست. برای اینکه از نیم قرن پیش این مسئله وجود داشته است ولی امید دارم که کارگر باشد.
منبع : روزنامه ابتکار