داستانی کوتاه و زیبا درباره شانس
مجموعه: داستانهای خواندنی (۲)
داستان های کوتاه و خواندنی
داستانی کوتاه درمورد شانس
در ضیافت ناهاری، لیوان شخصی شکست. شخص دیگری به او گفت:- این نشانهی خوششانسی است.
همهی کسانی که سر میز بودند، با این ایده آشنا بودند. اما یک خاخام کلیمی که در آنجا حضور داشت، پرسید:- چرا این نشانهی خوششانسی است؟
همسر مسافر گفت:- نمیدانم. شاید از قدیم این را میگفتند تا مهمان شرمنده نشود.
خاخام گفت:- نه. توضیحش غیر از این است. در بعضی از سنن کلیمیان آمده است که هرکس سهمیهی معینی از شانس دارد که در طول دورهی زندگیاش از آن استفاده میکند. انسان اگر از این سهمیه فقط درمورد چیزهایی که واقعاً لازمشان دارد استفاده کند، شانس به او روی آورده است. وگرنه ممکن است شانس خودش را از دست بدهد. وقتی کسی لیوانی میشکند، ما کلیمیان به او میگوییم: «به امید موفقیت!» اما مفهومش این است که خوب شد حتی ذرهای از شانس خودت را برای جلوگیری از شکستن لیوان صرف نکردی، حالا میتوانی از آن در امور مهمتری استفاده کنی!
نویسنده: پائولو کوئیلومنبع: rahpoo.com