

حسادت یا حماقت
مجموعه: داستانهای خواندنی
داستان حسادت
روزی پادشاهی ولخرج هنگام عبور از سرزمینی با دو دوست جوان ملاقات کرد.این دو دوست بینوا که تا آن زمان با گدایی امرار معاش میکردند، همچون دو روی یک سکه جدانشدنی به نظر میرسیدند.پادشاه که آن روز سرحال بود، خواست به آنها عنایتی کند. پس به هر کدام پیشنهاد کرد آرزویی کنند.ابتدا خطاب به دوست کوچکتر گفت: به من بگو چه میخواهی قول میدهم خواستهات را برآورده کنم.اما باید بدانی من در قبال هر لطفی که به تو بکنم، دو برابر آن را به دوستت خواهم کرد!دوست کوچکتر پس از کمی فکر با لبخندی به او پاسخ داد: «یک چشم مرا از حدقه بیرون بیاور..!»حسادت اولین درس شیطان به انسان احمق است!
منبع: asriran.com
داستان های جالب و خواندنیآرزوهای زیبای ویکتورهوگو برای شما!ابزاربرترجاسوسی قدیمی (+عکس)اسم واقعی افراد سرشناس!تعاریف بزرگان از زنانجالب و خواندنی از باورهای عامیانه مردم!جملات زیبا و خواندنی از بزرگان