نان سوخته سوختبران
مجموعه: اخبار اجتماعی
تاریخ انتشار : پنج شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۲۰
کشور ما به دلیل برخورداری از منابع عظیم و ارزشمند نفتی و گازی یکی از مهمترین کشورهای تولید و صادرکننده سوختهای فسیلی است و پدیده «سوختبری» یا به عبارتی دیگر قاچاق سوخت که بیشتر در استانهای مرزی جنوب شرق ایران شیوع پیدا کرده از دل اختلاف قیمت چشمگیر این دو حامل انرژی در خارج مرزها با داخل سر بر آورده است برون.
شاید چندان پر بیراه نباشد که پدیده «سوختبری» را اتلاف منابع و سرمایههای غنی ملی دانست و مترادف با تضعیف اقتصاد کشورعنوان کرد و سوختبران را نیز با دیده متخلف نگریست و بسیاری دیگر واژه و اصطلاح ردیف نمود و استعمال از برای ایشان؛ اما بهتر است قبل از هر چیز ابتدا باید چرایی ظهور و زمینه شکلگیری این پدیده را که اکنون به یک آسیب جدی اجتماعی مبدل شده مورد بررسی قرار داد تا واضح شود و مبرهن آیا سوختبران از سر سیری شکم اقدام به قاچاق سوخت در خارج از شبکه توزیع رسمی میکنند یا از روی نداری و ناچاری! اکنون که بار دگر عمل مشقتبار کولبری کولبران در غرب کشور به بحث و موضوع داغ روز مبدل شده بد نیست در اینجا از شغل کاذب «سوختبری» سوختبران نیز که در شرق کشور رایج شده و نیز ممکن است بیشباهت نباشند این دو شغل کاذب؛ اندکی بیشتر پرداخته شود.
سوختبری ترجمان دقیقتر همان عبارت مرسوم نه دل را به دریا سپردن بلکه «سوختن و ساختن» است و دل به آتش زدن و خاکستر شدن و پا به ورطه گداخته شدن گذاشتن، که سوختبران از سر ناچاری و نداری با انتخاب این شغل مخاطرهانگیز ،روزگاری به سیاهی میگذرانند و تباهی و نیز جان را برای لقمهای نان بر کف دست میگذارند و ریسک میپذیرند که هرچه بادا باد!
یعنی عمده افرادی که در سیستان و بلوچستان و مرزهای شرقی ایران مبادرت به سوختبری میکنند و به این شغل خطرناک روی آوردهاند همان کسانی هستند که از بیکاری و فقر و تنگدستی به ستوه آمدهاند و مستاصل گشتهاند وگرنه در شرایط عادی هیچ آدم عاقلی پیهمرگ را چنین به تن نخواهد مالید و با جان خود اینچنین نخواهد کرد بازی. در فرهنگ عامه مردم بلوچستان یک ضربالمثل معروف کاربرد دارد اینچنین که« یا نان یا جان» یعنی از بین این دو یکی را ناگزیر انتخاب نمودن.
بنابراین در شرایط مطلوب و ایدهآل قطع به یقین هیچ فرد عاقلی ریسک گذشتن از جان خویش را نخواهد نمود برای لقمهای نان اما در مناطق مرزی و سیستان و بلوچستان توسعه نیافته و محروم مردم بهویژه جوانان تحصیلکرده و اکثر قریب به اتفاق خانوادههای نیازمند برای تامین معیشت و رهایی از تنگدستی و گرسنگی از جان خویش میگذرند تا به ظاهر به نان و نوایی برسند.
هرچند سوختبری تخلف است و بدون شک تضعیف منابع ملی را در پی خواهد داشت و مخاطرات فراوانی نیز برای امنیت ملی به دنبال اما باید برای رهایی از این آسیب و معضل شغلی که اکنون بسیاری از خانوادهها را درگیر کرده و مادران را بیفرزند و فرزندان را داغدار پدر تا بیش از این دیر نشده و تبعات آن وسیعتر باید چارهای اندیشه کرد و فکری تازه چراکه تاکنون بسیاری از روستاهای مرزنشین بهدلیل خشکسالی و بیکاری خالی از سکنه شدهاند و جمعیت روستایی سرازیر به شهر که این خود به تنهایی یک آسیب اجتماعی و زنگ خطر جدی محسوب میشود. عبور از دزد راهها و رانندگی در نوک قله کوهها و دل درهها و ارتفاعات هراسآور و مسیرهای صعبالعبور در بسیاری از اوقات باعث واژگونی خودروهای حامل گالن و بشکههای سوخت میشود و انفجار ماشینهای حامل سوخت را در پی خواهد داشت و مرگ دلخراش سوختبران را که در شعلههای آتشین جان به جانآفرین تسلیم میکنند.
با دست خالی کسب و کارتو رونق بده!خرید گیفت کارت اپل
متاسفانه سوختبری در مرزهای شرقی ایران اکنون به یک بحران کاذب تبدیل شده و پیامدهای آن هر روز به اشکال گوناگون در پس ناهنجاریهای اجتماعی از جمله بزهکاری پسرانی که پدران خود را بر اثر سوختبری از دست دادهاند، زنانی که بیوه سوختبری نام گرفتهاند، فرزندانی که بهدلیل فوت پدران خویش و فراهم نشدن هزینه تحصیلی ترک تحصیل میکنند ووو خود را پررنگتر از گذشته نشان میدهد. پیامدهای معضل سوختبری تنها محدود به سوختبران و خانوادههای ایشان نیست بلکه سوا از آسیبهای عمومی اجتماعی که در بالا اشاره شد بهدلیل تردد خودروهای سوختبر در مسیرهای اصلی جادهای و سرعت بالا و غیرمجاز، سالانه بر شمار تصادفات و مرگ و میرهای جادهای سیستان و بلوچستان نیز افزوده و رانندگی و تردد را در جادههای این استان مرزی ناایمن نموده است و دلهرهآور.
به هر روی تنها چاره رهایی از این بحران اجتماعی ایجاد فرصتهای شغلی پایدار و رونق دادن به بازارچههای مرزی در مناطق محروم و مرزنشین است و مطمئنا سوختبران این نان سوخته سوختبری را که مزهای جز دود و درد و رنج و سوخته شدن ندارد حاضرند با هر جایگزین دیگری سودا کنند برای رهایی از فرجام آتشین خویش و رنگ باختن تعبیر معروف سوختن و ساختن. تا بعد.
اعتماد/محمد بلوچ زهی