اعترافات جالب و خنده دار (۱۱)
اعترافات جالب و خنده دار (۱۱)
مجموعه: مطالب طنز و خنده دار
اعتراف می کنم امروز داشتم دانلود می کردمدیدم سرعت داره همینطور زیاد می شه تا سرعت به یک مگ رسیدداشتم سکته می کردم که یه مرتبه…دیدم دارم حجم دانلود شده رو نگا می کنم
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم دیروز ماشین بابامو بردم تو شهر۴۰ هزارتومن جریمه شدمبعد ظهرش بابام ماشینو برد تو شهر ۴۰ هزار تومن جریمه شده بودمدیوننین اگه فکر کنیین من اون قبضو گذاشتم براش
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم هر وقت که خودکار جدید خریدم انگیزم واس نوشتن بیشتر شده…شما هم مثل من هستین؟؟
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بودیه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمی شهدرش آوردم یه کمش رو خوردم دوباره گذاشتمو در کمال تعجب دیدم نه بازم جا نمی شه!
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم چند روز پیش فهمیدم زی زی گولو نمیگفته :زی زی گوله تا به تا،می گفته: درازکوتاه تا به تا!!اصلا بغض تو چشمام حلقه زد!اصلا یه شکستی خوردم کمرم شکست!
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم که:وقتی که کوچولو بودم میترسیدم تو کامپیوتر موزیک ویدیو نگاه کنم !اخه فکر میکردم الان خواننده منو میبینه!!!خو دیوونه ام دیگهچیه خل و چل ندیدی؟؟
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
ﺍﻣﺮﻭﺭ ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮓ ﭘﺎﺭﮎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﺟﺎﺗﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽﮐﻮﺩﮎ ﻋﻘﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺧﻂ ﺧﻄﯿﺶ ﮐﻦﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : خاک برمخت,ﻧﺪﯾﺪ ﺑﺪﯾﺪﺍ ﺍﯾﻦﮐﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻦﮐﻮﺩﮎ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﺴﻮﺩ, ﻻ ﯾﺴﻮﺩ,لامرضهیچى دیگه ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ باهم ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩﻥکه یهو ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﺑﻬﺶ ﺯﺩ ﺻﺪﺍﺵﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻠﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪیم فرار کردیم!!
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردماین برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبوننیه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست و هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهترههی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم از وقتی که رمز دوم عابر بانک بابام روفهمیدمدیگه یه کارت شارژ نخریدم هیچ دارم پول تو جیبی هامم پس انداز میکنم
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
یه مدت جوگیر شده بودم جلو بابام پامو دراز نمیکردمیه کم که با خودم فکر کردم دیدم قدیما خیلی کارا میکردنولی با پیشرفت علم دیگه اون کارارو نمیکن
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
یکی از بزرگترین آرزوهای من در دوران تحصیل :کاش فردا بارون نیاد، آخه ما ورزش داریم…
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم خیلی پیش بود خودمو به سرماخوردگی زدم که مدرسه نرم…اما من هنوز موندم اون دکتری که منو معاینه می کرد و می گفت :مریضی و چند جور قرص و دوا می نوشت تا خوب بشممدرکشو از کجا گرفته بود!
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم با داداشم توپ پلاستیکی رو که به زور واسم خریده بودن پاره کردیم ببینیم توش چه شکلیه !!!
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
بچه که بودم وقتی کیوی میخوردم به اون قسمت وسطش که زرده می گفتم این موزهبعد با کلی کشمکش با آبجی و داداش نصیبم می شد با ولع میخوردمش!!!!خو چیه؟؟!!بچه بودم دااا!!
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعــــتراف میکــــنم وقتـــی بچـــه بــــودم انــــقده حســـودیـــم مـــیشد بـــه اون بچـه هاییکـــه بلـــد بـــودن بـــا دوتـــا انگـــشتاشون ســــوت بزنـــن^
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف میکنم بچه بودم وقتی بارون میومد تو راه برگشت از مدرسهبا چکمه هام از جاهایی رد میشدم که آب بیشتری جمع شده بودکلی هم ذوق میکردم که پاهام خیس نمیشه…عجب روزایی بود..
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
ﻣﻦ ﺗﺎ ﺳﻮﻡ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ :ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﯾﻪ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﭼﺎﺭ ﭘﻨﺞ ﺗﺎ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺩﺍﺭﯾﻢﻭﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﻭﻡ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺑﺰﻧﻢ !
◊◊◊◊◊◊◊◊◊ اعترافات خنده دار ◊◊◊◊◊◊◊◊◊
اعتراف می کنم سوم ابتدایی که بودم وقتی قرار بود سر کلاس مشق بنویسیمدستمو خودکاری می کردم و به معلمم می گفتم خانم دستم خون اومده نمیتونم بنویسممعلمم می گفت باشه ننویسگودزیلایی بودماااولی خدایی معلم هیچوقت به روم نیورد
منبع:khandefun.ir
در ادامه بخوانیداعترافات جالب و خنده دار (۴)اعترافهای تکان دهنده (طنز)اعترافهای تکان دهنده طنز(۲)بخونو بخند !!!بخونو بخند!!! (۲)تا حالا دقت کردین (۳)