تمجید از سخاوت شاهزاده
تمجید از سخاوت شاهزاده
حکایت های آموزنده یکی از فرمانروایان خراسان، سلطان محمود غزنوی را در عالم خواب دید که همه بدنش در قبر، پوسیده و ریخته شده، ولی چشمانش همچنان سالم و در گردش است و نظاره می کند. خواب خود را برای حکما و دانشمندان بیان کرد تا تعبیر کنند، آنها از تعبیر آن خواب فروماندند، ولی…
مجموعه: شهر حکایت آوردهاند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند. شیخ پیش او رفت…
مجموعه: شهر حکایت با کاروان یاران به سوى دمشق رهسپار شدیم. به خاطر موضوعى از آنها ملول و دلتنگ شدم. تنها سر به بیابان بیت المقدس نهادم و با حیوانات بیابان مانوس شدم. سرانجام در آنجا به دست فرنگیان اسیر گشتم. آنها مرا به طرابلس (یکى از شهرهاى شام) بردند و در آنجا در خندقى همراه…
مجموعه: شهر حکایت مردی بزغاله ای یافت. به او گفتند: واجب است در معابر ندا دهی تا اگر مالکی دارد بیاید و گمگشته خویش بستاند. مرد در خیابان فریاد می زد: آی صاحب و آهسته می گفت: بزغاله. (مقصود این که هم به واجب شرعی عمل کرده باشد و هم صاحب بزغاله پیدا نشود.) منبع:روزنامه خراسان
مجموعه: شهر حکایت ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم با نیرنگی، حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره، اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی…
مجموعه: شهر حکایت مردی از دست روزگار سخت مینالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست. استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزهاش پرسید؟ل آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیرقابل تحمل است. استاد وی را کنار دریا…
مجموعه: شهر حکایت شخصی در حال تنگدستی و بی پولی به زن خود گفت: اگر بخواهیم فردا شب پلو بخوریم و فردا بروم یک من برنج بگیرم، چه قدر روغن برای آن لازم است؟ زن جواب داد: دومن روغن لازم دارد. مرد با تعجب گفت: چه طور یک من برنج، دو من روغن می خواهد؟ زن…
مجموعه: خواندنیهای دیدنی نگاهی به درخت ســـیب بیندازید. شاید پانـــصد ســـیب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خیلی دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسیم «چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟» اینجا طبیعت به ما چیزی یاد می دهد. به ما می گوید: «اکثر دانه ها…