اشعار ماه رجب
اشعار ماه رجب
مجموعه: شعر و ترانه
اشعار تبریک ماه رجب
اوّل ماه رجب شد جلوه گر ماهی تمامکامد از هفت آسمان و مهر گردونش سلام
اختر چار آسمان و آسمان هفت مهریوسف دو فاطمه نور دل خیر الانام
نسل در نسلش همه خیر الورا خیر البشرخود امام ابن امام ابن امام ابن امام
مشعل بزم معارف باقر کلّ علومکعبه ی دل، قبله ی جان، رهنمای خاص و عام
عالم هستی که چون لب بر تکلّم وا کنداز دمش جوشد کلیم و از لبش خیزد کلام
شهریار ملک امکان کز تمام ممکناتذکر او خیزد هماره فیض او جوشد مدام
در وجود حضرتش کلّ محمّد (ص) جلوه گرپیشتر از خلقت نورش محمّد (ص) داشت نام
گه به نخلستان ورا بیل کشاورزی به دوشگه به بام آسمان خورشید را گیرد زمامبی ولای او همه رفتار عالم نادرستبی وجود او همه طاعات خلقت ناتمام
این عجب نبود که مولانا علیّ بن الحسینگیرد از او همچو پیغمبر ززهرا احترام
با ثواب خلق اگر زاهد ندارد مهر اودوزخش بادا حلال و جنّتش بادا حرام
علم، پای کرسی تدریس او دارد جلوسمعرفت در پیش پای جابرش کرده قیام
تا بود روشن چراغ علم او در سینه اشروز دشمن شام گردد چون به نطق آید هشام
مکتب من باقریّ و مذهب من جعفریستنیست جز آنم طریق و نیست جز اینم مرام
مهر فرزندانم او مانند جان در سینه هانطق شاگردان او چون تیغ برّان در نیام
ای سلاطین را به سوی آستانت التجاوی خلایق را به دیوار بقیعت ازدحام
باقر آل محمّد نجل زین العابدینجدّ و باب و مادر و آباء و اجدادت کرام
رهروان فرش را مهر تو در دل روز و شبساکنان عرش را مدح تو بر لب صبح و شام
جابر جعفی که بحر دانشش در سینه بودبود از دریای علمت قطره ای او را به جام
سائل کوی تو تا صبح قیامت مرد و زنتابع حکم تو تا پایان هستی خاص و عام
گر چه قبر بی چراغت می درخشد در بقیعچون خدا در قلب مردان خدا داری مقام
این عجب نبود که در بازار علم و حکمتتراه پیمایی کند یوسف به عنوان غلام
می فروشد ناز، مؤمن بر گلستان بهشتآیدش بویی گر از خاک بقیعت بر مشام
نی عجب ای کعبه ی دل در همه دوران سالگر طواف آرد به گرد کعبه ات بیت الحرام
شخص پیغمبر تو را از سوی حقّ گوید درودجابر از ختم رسل بر حضرتت آرد سلام
چار سالت بود با تیغ بیان و تیر علمشام را کردی به چشم پور بوسفیان چو شام
با بیان زنده ات در قصر بیداد یزیدیافت زخم سینه ی آل محمّد التیام
تا بگویی نیست جایز در بر ظالم سکوتبر تمام نسل ها از کودکی دادی پیام
از تو گشته آفتاب علم و ایمان جلوه گروز تو باشد مکتب قرآن و عترت را قوام
در کتاب نخل «میثم» سطر سطر و بند بندوصف تو حسن شروع و مدح تو حسن ختام
شعری در وصف ماه رجب
ماه پـر فیض رجب، ماه نبـی، ماه خداستماه توبه، مه رحمت، مه ذکر است و دعاست
ماه از خــویش بریـدن بـه خـدا پیـوستنخرم آن کس که به حق واصل و از خویش جداست
مـاه میـلاد شـریف دو محمّــد دو علـیکه پر از جلوۀ مـاه رخشان ارض و سماست
جمعــۀ اول ایــن مــاه، جمــال ازلــیدر تمـاشـای رخ حضـرت باقـر پیـداست
دوم مـاه رجـب عیـد بـزرگی دگـر استعید میـلاد علـی بـن جـواد بن رضاست
سوم ماه رجـب آن دهمیـن حجب حـقجگرش لختۀ خون از شرر زهـر جفاست
دهم ماه رجب بـا گل رخسار جـوادموجزن رایحۀ عطـر ولایت بـه فضاست
بـارک الله کــه در سیــزده مــاه رجـبعید میـلاد علـی، مظهر رب الاعـلاست
کعبـه آغـوش گشـوده چـو گریبـان از همکــه ز قـلب حـرمالله، علـی عقـدهگشاست
صـاحبخانـه نــدا داد کــه ای بنـت اسـدخانـه از مـاست ولیکـن متعلـق به شماست
قـدر و جــاه تــو بـود فـوق مقــام مـریمپسـر تـو علـی اسـت و پسـر او عیسـاست
نجل پـاک تـو امـام است بـه نجـل مریمگرچـه او مریـم و عیسـاش پیـامآور ماست
این پسر رکن و مقام است و حطیم و زمزماین پسر حجر و حجر، مروه و مسعا و صفاست
نیمـۀ مــاه رجـب روز وفــات زینـباو که دخت علی و مادر صبر است و رضاست
زینب، آن فاتـح میـدان اســارت کـه هنوززنـده از خطبـۀ او واقعــۀ کــربوبـلاست
شیـردخـت علـی و فاطمـه و اخـت حسنکه حسین دگـر است و نفسش عاشوراست
بیست و پنج رجب از بهـر محبان علیروز اندوه و غم و ناله و اشک است و عزاست
روز آزادی زندانــی زهــرای بتـولروز قتل خلف حضـرت صـادق، موساست
گوییـا در دل تـاریـک سیــهچـال، هنـوزبانـگ العفـو بلنـد از دو لب آن مـولاست
آن کـه دربـارۀ وی آمـده سـاق مرضوضچشمها گر ز غمش خـون بفشانند رواست
روز بیسـت و ششـم مـاه رجـب داغ پـدربـر دل و بـر جگـر سوختـۀ شیـر خداست
بـر دل ختـم رســل داغ ابـوطالـب مانـدآن کـه ایمـانش فـوق همـۀ ایمانهاست
بیست و هفت رجب است عید بزرگی دیگرعید مزمـل و مدثــر و نــور و طاهـاست
عید بعثـت کـه نبـی رخـت رسالت پوشیدبه! چه عیدی که به از عید صیام و اضحاست
عید پــرواز بشــر، عیــد نــزول قــرآنعید نابــودی بـت، عیـد تجلای خداست
بیست و هشت رجب آغاز فراقیست بزرگکه حسینبنعلی عازم دشت و صحراست
کـاروان پسـر فـاطمــه هنگـام سحــرسر به کف دارد و عازم به سوی کربوبلاست
عــزم حــج دارد و در اول ره مـیبینــدقتلگاه است بر او مروه، صفا تشت طلاست
همقـدم زینـب و عبـاس و علیاکبرپیش رویش علی و پشت سر او زهراست
گاه بـر فـرق علـیاکبـر خـود مینگــردگاه میگرید و چشمش به دو دست سقاست
گاه در سینـه کنـد نوک سنان را احساسگاه بیند که بریـده سـر پـاکش ز قفاست
سر به کف داشتن و تیـر گرفتـن به جگرسپـر سنگ شـدن حـج امـام شهـداست
«میثم!»آن تربت ششگوشه بود در بر تو
وای من! از چه ندیدی حرم یار کجاست؟استاد سازگار
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته
گلچینی از شعر و ترانه هااشعار زیبای محمد رضا آقاسیاشعار شهادت امام جعفر صادق(ع)-۲اشعار شهادت امام علی النقی الهادی(ع)اشعار شهادت حضرت علی (ع)-۳اشعار میلاد امام حسن مجتبی (ع)-۳اشعار میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام صادق (ع)-۲