اندرز و نصیحت (ایرج میرزا)
اندرز و نصیحت (ایرج میرزا)
مجموعه: شعر و ترانه
روزگار تو دگر گردد و کار تو دگر که ز روز بد تو بر تو شدم یاد آور
ای تو در دیده ی من ابهی من نور بصر همه اعضایت تغییر کند پا تا سر
نه دگر مدح کند کس لب لعلت به شکرنه دگر ماند قد تو به سرو کشمر
چشمت آن چشمست اما نبود چون عبهرسینه ات سینه ی قلبست ولی کو مرمر ؟
خار آهن نکند دفع هجوم از سنگر نه دگر کس به هوای تو ستد در معبر
که تو باز ایی و برخیزد و گیردت به برخادم و حاجب او عذر تو خواهد بر در
پیش کاین مو به رخت چون مور آرد لشکرطفل باهوش نه خود رای بود نه خود سر
آخر حال ببین ، عاقبت کار نگر در هتل ها نتوان برد همه عمر به سر
این شرافت را از سلسله ی خویش مبر فکر آن باش که سال دگر ای شوخ پسر
و بسته به مویی است ز من رنجه مشو بر تو این موی بود اقرب من حبل ورید
موی آنست که چون سرزند از عارض تو نه دگر وصف کند کس سر زلفت به عبیر
نه دگر باشد روی تو چو ماه نخشبگوشت آن گوشست اما نبود همچو صدف
طره ات طره پیشست ولی کو زنجبر ؟همچو این مو که کند منع ورود از عشاق
نه دگر کس ز قفای تو فتد در کوچهآنکه بر در بود امسال دو چشمش شب و روز
سال نو چون بهع در خانه ی او پای نهینه کم از موری در فکر زمستانت باش
من تو را طفلک باهوشی انگشاته ام گر جوانیست بس ، از خوشگذرانیست بس است
در کلوپ ها نتوان کرد همه وقت نشاطتو به اصل و نسب از سلسله ی اشرافی
منبع:irajmirza-sher.blogfa.com
گلچینی از شعر و ترانه هازندگی نامه ایرج میرزاچند شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران۳ شعر زیبا از پابلو نرودااشعار زیبای پاییزیبیتوتهیِ کوتاهیست جهان(احمد شاملو)شعر فروغ فرخزاد/شب و هوس