با همان ترسی (شیرین خسروی)
با همان ترسی (شیرین خسروی)
مجموعه: شعر و ترانه
شعرهای زیبا و خواندنی شیرین خسروی
با همان ترسی که وقتی دسته ای از سارها
ناگهان پر می کشند از گوشه ی دیوارها
با همان ترسی که وقتی بچه خرگوشی سپید
می گریزد از لب و دندان تیز مارها
با همان زخم و جراحت ها که شیر خسته ای
برتنش جا مانده است از صحنه ی پیکارها
می روم سر می گذارم بر کویر و کوه و دشت
می روم گم می شوم در دامن شنزارها…
آه دیدی خاطراتم را چطور از ریشه کند
دست و بازویی که پیشش مرده بودم بارها
کارو بارشعرش از اندوه من رونق گرفت
سکه ی نامش چه بالا رفت در بازارها
تک تک سلول هایم، هریک از رگ های من
مضطرب بودند در جریان آن دیدارها
می روی بعد از هزاران سال پیدا می شوی
با فسیل استخوان های زنی در غارها
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
گلچینی از شعر و ترانه هاشعر کوچه فریدون مشیری و جواب هما میرافشار مولانا – سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش۳ شعر زیبا از پابلو نرودااشعاری زیبا از حسین پناهی (۲)بیتوتهیِ کوتاهیست جهان(احمد شاملو)شعر دختر و بهار (فروغ فرحزاد)