داستان جالب «مشتری»
مجموعه: داستانهای خواندنی (۲)
داستانهای کوتاه آموزنده
یک پسر برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز می فروشند در ایالت کالیفرنیا رفت.مدیر فروشگاه به او گفت: «یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم.»در پایان اولین روز کاری، مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است؟ پسر پاسخ داد: «یک مشتری.»مدیر با تعجب گفت: «تنها یک مشتری؟ بیتجربهترین متقاضیان در اینجا حداقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»پسر گفت: «۱۳۴،۹۹۹/۵۰ دلار.»مدیر فریاد کشید: «۱۳۴،۹۹۹/۵۰ دلار؟ مگه چی فروختی؟»پسر گفت: «اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری؟ گفت: خلیج پشتی، من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم. بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک، من هم یک بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم که او هم خرید.»مدیر با تعجب پرسید: او آمده بود که یک قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی؟»پسر به آرامی گفت: نه، او آمده بود یک بسته قرص سردرد بخرد که من گفتم بیا برای آخر هفتهات یک برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم، شاید سردردت بهتر شد!»
منبع: asriran.com