گرگ باش!
مغرور!
برشب پادشاهی کن میخواهی خنجر بزنی از رو به رو بزن!
مثل گرگ تعصب داشته باش!
مثل گرگ حتئ به شیر هم رحم نکن!
مثل گرگ رو در رو حقت را بگیر!
دوستانت را لیس بزن دشمنانت را گاز بگیر!
در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش آنها با پارس کردن بیهوده زنده اند!
گرگ باش همیشه با گله اما تنها…..
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
ای زندگی من خسته ام تاکی سکوت تاکی قفس
ای مرگ تو این دست من دستم بگیر
در سینه ام ای آرزو محض خدا دیگر بمیر
ای لحظه ها من از شما زخم خورده ام ترکم کنید
ای روز وشب من آدمی دل مرده ام درکم کنید
من تا گلو در حسرتم افسرده ام درکم کنید
از وحشت فردای خود آزرده ام درکم کنید
ای اشک گرم آروم بریز بر گونه بیمار من،لذت ببر ای غم تو از اینهمه آزاره من
ای لحظه پایان من این امشبو فردا نکن……..
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
شب یلدا واسه هرکی یه خوبی داشت واسه منم این بود که میتونستم یک دقیقه بیشتراز همیشه به تو فکر کنم و هرروز بجای ۱۴۴۰ بار بغض کردن و فکر کردن به تو میتونستم ۱۴۴۱ بار به تو فکر کنم
آهاااییییی توی که رفتی من بخشیدمت اما من همیه این شهر رو باتو قدم زدم بهم بگو کجا برم که خاطرهای که داشتیم اونجا نباشه…….
دریا___
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
گلایه ی نیست منو فاصله ها همزادیم گاه تورو از دور ببینم خوبه خوب است حاله من
با دوست عشق زیباست با یار بی قراری از دوست درد ماند از یار یادگاری……
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
یاد باد آن روزگار ای دل که یاری داشتی در میانه باده نوشان اعتباری داشتی از گذرها میگذشتی خیره سر هنگامه جور روز و شب با یاره یک دل مینشستی روبه رو
حالیا بی هایو هوی آن سر افرازی چه شد؟ یار را بازی گرفتی آخره بازی چه شد؟
این زمان دیگر سره تو با غریبان آشناست هر دلی ارزان فروشد یار او را این سزاست…..
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
دل را دست هرکی سپردم پسم داد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت هرچه کردم ناله از دل دلسنگ نشنید و رفت گفتمش ای بی وفا دلبر ز دل بردی چه سود؟ از تهه دل برمنه دیوانه دل خندید و رفت……
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
بادبادکی فارغ ز غم در آسمانت بودم
ز دستانت گسیخته شد نخِ اتصالم
کاش خود را در چشم هایت نظری می دیدم
من به آیینه چشمانت سخت ایمان دارم
جوان تر بودم شدی تک برگ روی شاخه ام
درختی که دگر بعد تو برگ ندادم، خشکیدم
حس بنده ی گنهکار و بد اختر و تنها دارم
نکند خدایی که هر لحظه به تو بازگشت دارم؟
آرزو هایم کوله بسته ،می کنند هرشب غروب
نیست امیدِ طلوع درین بخت، اعتراض دارم
《کیان_آشفته》
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
حس اون آدمى رو دارم که تصادف کرده، بلند میشه و گرد و خاک لباساشو می تکونه، به همه لبخند میزنه و میگه “خوبم بابا، چیزى نشده” بعدش چهار قدم راه میره یهو مى افته، میمیره 🙂
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
اون که رفته دیگه برنمیگرده
شاید توی قلب کسی خونه کرده
تنگ غروبه غمگینه , رنگ هوا گرگ و میشه
ای خدا این دل کِی امشب
از غم و غصه وا میشه…
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
همـه گفتـن بیشتـر از سنـش میفهمـه..
ولـی کسـی نگفـت بیشتـر از سنـش سختـی کشیـده که فهمیـده…
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
هر کجـا رفتـی به دنبالـت دویـدم
حیـف از این قسمـت که آغوشـت ندیـدم
ای خــدا شـُکـرَت که هستـی
آسمـان مـُردَم ز مستی
نـدارم تــرس از هیـــچ جـز ” بـالا سَــری ” ♥
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
۵۷ روز از اخرین باری که بهم گفت دوست دارم می گذره..
و من دیروز تو بغل یکی دیگه دیدمش..
نفسم بند اومد… حس کردم یکی داره رو پوستم ذغال افروخته می کشه..
میدونستم که متوجه شده من اونجام.. ولی به روی خودشم نیاورد
من بار ها غرورمو فدای اون کرده بودم ولی این بار خودمو بی تفاوت نشون دادم..
لبخند زدم.. خندیدم.. در حالی لبخند میزدم که ممکن بود هر لحظه ممکن بود بغضم بترکه..
چشامو بستم و نفسمو حبث کردم
اخرین دوست دارم گفتنشو که مال ۵۷ روز پیش بود رو یادم اوردم..
ولی بازم خندیدم..بعدش گورمو گم کردم رفتم
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
پرسه در خیال تو شده تمامِ باورم
ارمغانش شده نام تو بر انگشترم
رفتنت را نکنم هیچ مرور در خاطرم
تا نکند تب و لرز چهل و چند درجه بدنم
همچو برگی زرد کز شاخه درختی آرام
افتادم از چشم تو، شده ام من ناکام
یک هزار و صد و سه روز و دوازده ساعت
گذشت از لحظه ی رفتنت و سقوطم از بام
العجب زین شمارشِ ارقام که دارد سَرَم
من که بیست بوده ادبیات و صفر هندسه ام
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
:)Dvoone(:
یه قیچی
که میره لای موهام؛
خورد میشه دونه دونه آرزوهام,
من…
از زندگیم گذشتم،
دیگه هیچی نمیخوام 🙂
∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝∝
منبع : http://www.4jok.com