

پیامک های عاشقانه بخش ۳۷۵
به بعضیا باس گفت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خاک تو سرت
تف به ذاتت
که این قدر دوست داشتنی هستی ولی نمیشه بهت رسید و با تو بود. چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است تقصیر من نیست …
شیب ذهنم به سمت توست ..
لیز میخورم به “فکرت” …
تقدیم به عشقم :* ارامتر بگو دوستت دارم….بگذار صدای گرم نفسهایت دیوانه ام کند!…
کوچه که هیچ
حوصله جاده را هم سربرده ام
بس که رفته ام و هیچ جا نبوده ایی… خــــاص مــجــتــبـــی…..
مـَــردی ایــنــجــا تـــورا کـــم دارد
بـــرای تــمـــام عــصــرهـــای پـــایــیـــزی اش
کــه هــم قــد نــشـــود
بــا حــجـــم ســنــگــیـن نـــبــودنــتـــــــــــ……….. خستگی همیشه به کوه کندن نیست !
خستگی گاهی همین حسی ست که بعد از هزاران بار یک حرف را به کسی زدن …
داری
وقتی نشنیده است ! می شود کمی حرف بزنیم ؟
دلم برای لبخندهای یواشکیت پشت تلفن تنگ شده؛ از رادیو دست می کشم … موجی زیباتر از موهای تو … نخواهم یافت!!
از تـه دل خنـدیدنت را
نگـاه زیـر چشمـی کـه بـه مـن داری را
بـا دنیـا معـاوضه نمیکنـم… دلتنگی حس عجیبی ست که گاهی “تو” را به یاد می آورد
گاهی یعنی همیشه ،
گاهی یعنی الان … هیجگاه نقاش خوبی نخواهم شد!!!
دیشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به دلیل لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگها
پنهان ماند… طیلا طیلا جان !
می ترسم کسی نه خودت را
که دوست داشتنت را از من بگیرد ! کاش میفهمیدی روزی مرا مجبور به تنها گذاشتنت میکنی
وآن زمان تنها تو می مانی و تمام بدی هأیی که در حقم کردی…. ♫خنگولِ انزلیچی♫
گلــه دارم…
از که…نمیدانم!
از چه…نمیدانم!
این روزهــــا دردی بر من سنگینی میکند
که نمیدانم دلیلش کیست…چیست؟
بی حس شده ام…خسته ام…از تمام جهان…
دلم اطمینان میخواهــــد
و اندکی آرامش…! چطور از خدا معجزه میخواهی؟
به خودت نگاه کن….،
معجزه یعنی چشم هایت…..!
دوستت دارم عشق اول و آخرم…. گاهی میان بی رحمی هایت محبت کنی بد نیست!
نگذار روزی که جدا شدیم. خجالت زده ی خاطره هایم باشی . . . دنیاى دستها ازهردنیاى دیگرى بی وفاتراست امروز دستهایت رامیگیرند قصه عادت که شدی همان دست هارا برایت تکان ومیدهند وتنهایت میگذارند….
طیلا طیلا نفسم …!
لبخند که می زنی یوسفی می شوم که بی هیچ برادری در چال گونه ات گم می شوم….
فدای خنده هات .