
پیامک های عاشقانه بخش ۶۷۷
چــقدر خوبه که بدونی . . .
یکی . . .
یه جایی . . .
داره یه آهــنگی رو فقط به یاد ” تو ” گوش می ده . . . بدترین لحظه ی عاشقی وقتیه که:
بخواد واست خواستگار بیاد با عشقت تا صبح گریه کنی واسه ی آینده ی نامعلوم…
وقتی که ۵ دقیقه قبل از اینکه خواستگارا بیان یه sms از عشقت بیاد که مواظب خودت باش عشق من!
لایک=“منی” که کنارش “تو” نباشی ، “تومنی” نمی ارزد . . . هوای دو نفره داشتن نه ابر میخواهد، نه باران …
کافیست، حواسمان به هم باشد . چه تلخ است
علاقه ای که عادت شود
عادتی که باور شود
باوری که خاطره شود
وخاطره ای که درد شود ….!!!! خوابم نمیبرد…
به همه چیزفکر کرده ام…
بیشتر به تو و میدانم که خوابی…
و قبل از بسته شدن چشم هایت
به همه چیز فکر کرده ای…
“جز من” منتظر می مانم
تا ابد
تا زمانی که شاید
نویزه گوشی روی اسپیکر بیفتد
با شتاب به سوی گوشی می روم
شاید تو باشی
<منتظر بودن به خدا سخت ترین کار دنیاست> به سلامتی کسی که دلتو شکسته اماخبرنداره اون چیزی که شکست تصویرزیبایی بوده که ازخودش ساخته بودی…
آدم ها می آیند ، زندگی می کنند ،
میمیرند و میروند….
اما فاجعه ی زندگی تو آن هنگام آغاز می شود که ، آدمی میرود اما نمیمیرد ، میماند و نبودنش در بودن تو چنان ته نشین می شود که تو میمیری ، در حالیکه زنده ای …… تصویرى از آخرین نگاهت
حک شده روى قلبم
درپس زمینه ى هرنگاهم
نقش بسته تصویرى ازچشمانت…
و روى لبهاى خسته ام
در پس هرلبخندم
داغى از دلتنگى بوسه ات
تاابد جاى گرفته است کاش می فهمیدی برای این که تنهایم تو را نمیخواهم …
برعکس ، برای این که میخواهمت ؛ تنهایم ! از دست تو در اینهمه بی سامانی تکلیف دلم چ بود اگر عشق نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه انتخاب سختیست بین بودن و نبودن
اگر بمانی دنیایم گلستانست و اگر بروی دنیایم جهنمی بیش نیست
و تو چه راحت رفتن را به بودن ترجیح دادی تو رفتیو و من چه صادقانه با یادت سوختمو ساختم تا توانستم به زندگیم ادامه دهم چه سرنوشت دردناکیست سرنوشتم
عشق یعنی اینکه بدونی دوست نداره
بدونی نمیخوادت
بدونی نمیشه که باهاش باشی
ولی بازم نتونی ازش دست بکشی آدم برفی هم گفت : تو به جای هویج برایم سیگار بگذار ، خودم از پس بهار بر می آیم !
رفتــم، به خودم گفتـم از “خـــــیرش” مـی گــذرم
شنیـدم کـه زیــر لب گُفـت از “شــــــرش” خــلاص شـدم . . . تو باشی
زهر مار هم می چسبد ،
امسال هم که سال مار است ! دل من تنها بود،دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت که بماند یک جا ، به کجا؟؟؟؟!
معلوم است به در خانه ی تو !
دل من عادت داشت که بماند انجا ، پشت یک پرده ی توری که تو هر روز آنرا به کناری بزنی ،
دل من ساکن دیوار و دری ،که تو هر روز از آن میگذری
دل من ساکن دستان تو بود،
دل من گوشه ی یک باغچه بود که تو هر روز به آن مینگری
راستی دل من را دیدی….؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! مجنونم و دیوانه ام / مست رخ جانانه ام / در عشق زنجیرم کنید /
مفتون آن فتانه ام