پیامک های عاشقانه بخش ۷۷۰
سالهاپیش که کودک بودم،سرهرکوچه کسى بودکه چینىهارا بندمیزدباعشق
ومن آنروزبه خودمیگفتم:آخراین هم شدکار
ولى امروزکه دیگرخبرى ازاونیست
نقش یک دل که به روى چینىست
ترکى داردومن دربه در،کوه به کوه درپى بندزنى مىگردم… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ اصـــــلا به روی خـــودم هـــــم نمے آورم که نیـــستے
هـــــر روز صبـــــح
شـــماره ات را مے گـــیرم
ولے مـــقاومت مے کنم و دکــــمه برقـــراری تمــــاس را فشــــار نمے دهم
مے دانے دلـــم چقـــدر بـــرایـــت تنـــگ شـــده است؟؟؟
گوشــــی را نزدیــــک گوشـــم مے آورم
چنـــد ثانیــه ای ســـکوت مے کنم
و بــــعد
مثـــل دیــــوانه ها با خــــودم حرفــــ مے زنم
حــــال من هـم خـــوبــــست
مزاحــمت نمے شوم
…
اصـــلا به روی خـــودم هـــم نمے آورم کـه نیــســتی!!! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به سلامتی خودم که هر دفعه حال و حوصله نداشت هر رفتاری دوست داشت باهام میکرد و هر بد و بیراهی که دوس داشت بهم میگفت ولی باز من نازشو میکشیدم و باهاش مدارا میکردم….ولی وقتی خودم یه ذره بی حال و حوصله بودم حسرت به دلم موند یه بار بخواد منو از اون حال و هوا دربیاره ته تهش میگفت هروقت حوصلت اومد سرجاش بهم اس ام اس بده..
واینگونه بود که هرشب توی خلوتم تنهاییم صدبرابر میشد….
به سلامتی خودم…. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ترسیدم ازت بپرسم دوسم داری یه وقت بگی نه
ترسیدم بری و بازم یه عمری رو به پات بشینم
ترسیدم نباشی و من با عکس تو آروم بگیرم
ترسیدم یه روز یه جایی بازم تو رو با اون ببینم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلامتی خودم که توی طول بهش هزار بار میگفتم عاشقشم..
باهاش یه جوری حرف میزدم که حتی شیشه دلش یه دونه ترک کوچیکم برنداره ولی حسرت به دلم موندم یه بار از ته دل بگه دوستم داره …
ولی نمیدونم این دل صاحب مردم چرا باز دوستش داشت… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به نظر من احمق ترین افراد کسانی هستن که انتظار اعتماد از کسی که عاشقشون هستن را دارن.
اخه مگه عشق چیه؟
بهترین و درعین حال مخرب ترین احساس
یا مرگ و زندگی
یا نهایتش تمام دنیا باشه
ولی شما که خوب میدونین
به دنیا هم اعتمادی نیست
البته تا این احساس درونیم نیست
ولی تجربه هست ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ کاش هر روز جمعه بود و دلتنگیهایم را گردن غروبش می انداختم.
დდდمــیـــلـــادდდდ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ازسرد خانه مزاحمتون میشم:
.
.
.
.
.
.
.
.
اینجایک قلب یخ زده منتظراس ام اس شما میباشد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ گفتند برای رسیدن به عشقت باید از دنیا گذشت!!! الان توهم عشقمی هم دنیام چطور ازت بگذرم؟؟؟ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ چه می داند کسی شاید که او هم
دلش زیر نگاه من تپیدست
چه می داند کسی شاید شبی هم
به یادم آهی از دل برکشیدست
چه می داند کسی شاید در آن روز
که وحشی بود و با من ناز می کرد
دلش با صد هزاران مهربانی
به رویم در نهان در باز می کرد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ یک سمفونی غمناک
یک فریاد بی صدا و یک زمزمه بغضناک
یک مغز درگیر و یک پاکت سیگار و یک جفت چشم نمناک
سوغاتهایی ست که بعد از رفتنت برایم فرستادی ….
و خوشحال باش….
چون من را به تدریج دعوت خواهند کرد به زیر خاک … ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ میدونی دل با تو آشناست
عشق من یک عشق بی ریاست
با تو من سر تا پا عاشقم ای بهترین
لحظه هام با تو خوش میگذرن باز در قلبم بنشین ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ گر به دولت برسی مست نگردی مردی / گر به ذلت برسی پست نگردی مردی /اهل عالم همه بازیچه دست هوس اند / گر تو بازیچه این دست نگردی مردی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ حاکم کوت شده ام !! تک دلت را برای کی نگهداشتی ؟! اینجا که جز من کسی با تو یار نیست … ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ میگی نیستم قلبت خورده ترک
خب به درک
میگی نیستم موندی تنها و تک
خب به درک
اینم جواب همه نامردا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ اینها نمیدانند “تورم” یعنی چه!
تورم یعنی پارسال این موقع چقدر پیش تو ارزش داشتم…. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد ؛ طعنه های دیگران است !
شاید اگر این دیگران نبودند تو زودتر از اینها برایم مرده بودی . . . ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ عشق دروغین قسمته اخر
رضا: تو که انقدر ترسویی پس غلط میکنی که خودفروشی میکنی. –تورو جونه مادرت منو نکش. –اِ مگه من قاتلم؟ اصلا مردن واسه تو کمه.
رضا یه لیوان اب برایه سپیده میاره. سپیده طوری اب مینوشه که انگار ۱ هفته هست اب ننوشیده.
رضا مچه دسته سپیده رو میگیره و محکم ناخونش میکشه به حدی که سپیده جیغ میزنه.
سپیده: رضا من غلط کردم. به خدا من دختره نجیبی هستم. منو نکش. –گفتم که من قاتل نیستم. ای نا نجیب.
عجیبه…. رضا طناب هایه سپیده رو با چاقو باز میکنه. سپیده بلند میشه.
رضا: میخام یه فرصته دیگه بهت بدم. اگه اینم خرابش کنی. دیگه فرصتی در کار نیست. –باشه. هر چی تو بگی.
رضا چاقو رو فرو میکنه تو شکمه خودش. سپیده خشکش میزنه. رضا در حالی که داره خون ریزی میکنه با صدایه اروم میگه: حالا کمکم کن.
سپیده رضا رو هل میده و رضا میوفته رو زمین. سپیده وسایلشو جمع میکنه.
رضا که بشدت مجروح شده به سختی میگه: این اخرین فرصتته ها! –برو گمشو اشغال. ایشالا بمیری. اصلا میدونی چیه من با همه اونا رابطه داشتم، دارم و خواهم داشت. سپیده میاد سمته رضا و تف میکنه رو صرتش و بعد از ساختمان خارج میشه.
رضا گوشیشو بر میداره یه تماس میگیره.
رضا با صدایه خس خس دار: الو ۱۱۰؟! –بله بفرمایین. –من چاقو خوردم. –شما کجا هستین؟ -ادرسو یادداشت کنین……..
رضا گوشی رو قطع میکنه. و از تو جیبش یه تراول در میاره. از همون تراول هایی که همیشه خرجه سپیده میکرده. با خود کاری که کنارش افتاده رویه تراول شماره سپیده رو مینویسه و کناره شمارش مینویسه سپیده هرزه.
۱۵ دقیقه بعد…
پلیس میرسه. مامورا از پله ها بالا میان و میرسن به واحدی که رضا داخلشه. در بازه و مامورا وارد میشن.
مامورا رضا رو پیدا میکنن. رضا تکون نمیخوره. نبضشو میگیرن. رضا مرده.
خبره فوته رضا به خونوادش میرسه. مادره رضا وقتی خبره فوته پسرشو میشنوه از هوش میره. پدرش سرشو میزنه به دیوار. امیر گریه اش بند نمیاد. پلیس میگه رضا خودکشی کرده. اما خونواده رضا باور نمیکنن. و درخواست می کنن موضوع پی گیری بشه.
۳ روز بعد…….
امروز مرجان اومده خونه سپیده و در حاله گپ زدن با سپیده و مادر سپیده هستش که زنگه خونه به صدا در میاد.
سپیده درو باز میکنه……. پلیسه!!!
ماموره پلیس: خانومه سپیده خان رضایی ؟-بفرمایید! –شما بازداشت هستید. –بله؟ به چه جرمی؟ -به جرمه قتل!
سپیده رو میبرن بازجویی. هر چی سپیده ماجرا رو توضیح میده کسی حرفشو باور نمیکنه.
سپیده: شما چطور به من تهمته قتل میزنین؟
-دی ان ای شما لایه ناخن هایه رضا باقی مونده. اثره پوسته شما در محله وقوعه قتل پیدا شده (همون لیوانی که رضا باهش به سپیده اب داد) و اون زخم رویه مچه دسته شما جایه ناخن هایه رضاست. خانم خان رضایی شما قاتله رضا هستید. –اما من بیگناهم. –بهتره با انکار جرمه خودتونو سنگین تر نکنین.
حلا خونواده سپیده باید از خونواده رضا رضایت بگیرن. تازه دیگه ابرویی براشون نمونده.
رضا دو بار به سپیده فرصت داد. شاید اگه سپیده اونجا رضا رو به بیمارستان میبرد، الان این اتفاقا نمیوفتاد……
پایان. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ من و…
یادته گفتی هیچی آرومم نمیکنه مگراینگه فقط یه لحظه دستاموبگیری???? ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️