گریه ی بی اختیار (رهی معیری)
گریه ی بی اختیار (رهی معیری)
مجموعه: شعر و ترانه
تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیستغم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنمفغان که در کف من اختیار باید و نیست
چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هستچو صبحدم نفسم بی غبار باید و نیست
مرا ز باده نوشین نمی گشاید دلکه می بگرمی آغوش یار باید و نیست
درون آتش از آنم که آتشین گل منمرا چو پاره ی دل در کنار باید و نیست
بسرد مهری باد خزان نباید و هستبه فیض بخشی ابر بهار باید و نیست
چگونه لاف محبت زنی ؟ که از غم عشقترا چو لاله دلی داغدار باید و نیست
کجا به صحبت پکان رسی ؟ که دیده توبسان شبنم گل اشکبار باید و نیست
رهی بشام جدایی چه طاقتی است مرا؟که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
بیشتر بخوانید: شعر “شد خزان” اثر رهی معیری
منبع:lat.blogfa.com
گلچینی از شعر و ترانه هااشعار زیبا و عاشقانه(۲)چند شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران۳ شعر زیبا از پابلو نرودااشعار زیبای جامی اشعار زیبای پاییزیبیتوتهیِ کوتاهیست جهان(احمد شاملو)